شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

بانوی تو

آرزوی  ساده ای دارم ،هر صبح با بوسه بیدارت کنم ، چای دم کنم ،نان تازه بگیرم  ،میز صبحانه بچینم و  با شوق به تماشایت بشینم .گاهی با لبخند نگاهم کنی و من لبخند هایت را پس انداز کنم برای ساعت های نبودنت و با بوسه بدرقه ات کنم و تا شب یاد لبخند را به ارامی خرج کنم .

 شب که میشود پر بکشم برای آغوشت و تو باز هم لبخند و بوسه مهمانم کنی . ارزویم همین است ؛این که بانوی خانه ات باشم.
نظرات 1 + ارسال نظر
طراوت یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:05 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

اولش ف کردم از زبون یه مرده!!!
آخه آقایون نون میگیرن که! نیس؟!
و با شوق به تماشا مینشینند!

:)))
من دوس دارم خودم بگیرم:)))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد