ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این روزا لحظاتم ترکیبی شدن از حال خوش و بد . مثلا دلتنگی برای مادر که جونم به جونش بسته اس و از اون طرف خوشحالی داشتن شغلی که دوسش دارمو ازش لذت میبرم . مثل دیدن اشکای دانش آموزی که با سن کم و به خاطر فرهنگ سنتی روستا شوهرش دادن و این طفلک نمیتونه به خوبی درس بخونه چون شرایط زندگی یه زن متاهل فرق داره و اولویتش دیگه میشه زندگیش و بعدش درس، از طرف دیگه برق تو نگاهش وقتی بهش میگی کمکش میکنی عقب موندگی های درسی رو جبران کنه و به ترک تحصیل اصلا فکر هم نکنه ، یا چشمای ضعیف دخترکم که انقد ضعیفه این بچه نمیتونه تخته رو ببینه و به خاطر همین تو درساش هم ضعف داره و از اون سمت ذوقش وقتی بهش گفتی میبریش دکتر و براش عینک میگیری تا بتونه درساشو خوب بخونه . دیدن دلتنگی خوشگل خانومی که به خاطر این که روستای خودش دبیرستان نداره مجبور شده بیاد توی خوابگاه بمونه تا بتونه دیپلم بگیره و هر شب دم غروب اشک میریزه و بعدش خوشی اون لحظه که بغلت میکنه به کردی میگه من شمارو خیلی دوست دارم.
طعم تلخ و شیرین این روزا مخلوط شده ، نمیدونم که کدومش بیشتره ولی اینو میدونم که من برای اولین بار تو زندگیم تو جای درست قرار گرفتم و خدارو شکر میکنم از این سعادتی که دارم .
برام دعا کنید ، دعا کنید که بتونم تمام سی سالی که به این بچه ها خدمت کنم توان داشته باشم که قد همین روزا براشون وقت بذارم و اگر تونستم بهشون کمکی کنم ...
عاشق تلخی شیرین این روزها هستم ...
وب متفاوت و زیبایی دارین خیلی خوشحال شدم دوباره به وبتون اومدم خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به وب منم سر بزنین ممنون
89561