یه سری شعرا و جمله ها اعصابمو میریزن به هم ؛ میریزم به هم که چرا من قبل شاعرش اونو نگفتم!
مثل این یکی :
الان ای کاش نزدیک تو بودم تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم پر از بغضم فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم از اون خونه از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی غصب کردم به اندازه ی یک سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغروری نمیذاری بفهمم که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند بیاد بمونی پیشم تو اینجوری به من وابسته میشی
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم که تو چشمای من تسلیم میشی
یعنیا!
یعنی چی ؟
چرا بلاگ اسکای واسه من با پروک سی باز میشه؟؟؟؟
باهات موافقم بعضی حرفا انگار مال تو بودن.
ولی حرفای خودت قشنگتر از اینه باور کن.
پ.ن : مصرع اول "نزدیکم" ک جا افتاده
مرسی مهتاب جونم :-*
آهنگت خیلی حال داد مرسی
فدات قابل نداشت
قبال که حسش بود گاهی قطعه شعرهایی میگفتم ولی الان اصلا نمیتونم تمرکز کنم.
کاش امشب بخوابی صبح بلند شی ببینی همه چیز درست شده
عجله نکن خوب
درس میشه :)
سلام
من هم گاهی این حس بهم دست میده...
شعر قشنگی بود.
آهنگ فوق العاده ای هم داره
man hatman barkhord mikonam

shoma nanahat nabash
asan ki b kie ?!
neda jan besyar shere zibaei gofi
این که شعر من نیست :دی این آهنگه علی لهراسبیه شعرشم فکر کنم برا مونا برزویه اس
aha
سلام....
آپــــــــــــــــــم و خوشحال میشم سر بزنی دوست عزیز...
سلام ندا جان..
از اینکه هنر و کارای قوی دیگران رو ندیده نمیگیری خوشحالم..
ولی بی اغراق باور کن نوشته ها و شعرای ندا هم احسنت گفتن دارن
لطف داری
ولی من خیلی عقبم تو هنر !
آی گل گفتی
سلام دوست عزیز...
اگه رپ هم تو وبلاگت میزاری میتونم کمکت کنم!!!
باهام در تمتس باش!!!
۰۹۳۶۵۷۲۹۷۴۸ علی آریا
لحظه های کاغذی
خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری
صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری
عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری
رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری
سلام هر موقع که اراده کنی میتونی خواستن توانستن است راستی ندا اگه خیلی دوست داری میتونی بری به باشگاه های کوهنوردی اونجا میتونی به ارزوی خودت برسی به امید موفقیت
خوب نمیشه دیگه :)
چون محیطا خیلی مردونه اس و منم چون دخترم خانوادم دوس ندارن تو این محیطا رفت و آمد داشته باشم
خودم تنهایی میرم و میام دیگه
ببینیم خدا چی میخواد ، اگه کوهنوردم نشم ، وصیت میکنم جسدم تو کوهستان کی تو دفن شه
سلام دوست عزیز.
اگه رپ هم میزاری تو وبلاگت میتونم کمکت کنم!!!
اگه خواستی با من در تماس باش!!!
علی آریا ۰۹۳۶۵۷۲۹۷۴۸
سلاو ندا چونی باشی فهمیدی چی گفتم میگم سلام ندا چطوری خوبی ، ندا یه پیغام رو فیس گذاشته بودم قبول نکردی داخل فیسم مطالب جالبی هست شاید بکارت بیاد تونستی برو یه نگاه بنداز
ممنونم
حتما سر میزنم
سلام دوست گرامی
شروع ماه زیبای اردیبهشت رو بهتون تبریک می گم.
حدس می زنم شما هم مثل من متولد اردیبهشت باشید اگه حدسم درسته تولدتون توی هر کدوم از روزهاش هم که باشه از حالا مبارک.
بهار یک زن اردیبهشتی
ممنونم لطف داری :)
سلام وبلاگ خیلی باحالی داری اگه تونستی به من هم سری بزن
***************************************************
...ღ♥ღ
..ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ♥ღ
................................................ღ♥ღ
منتظرحضور گرم شمادوست عزیز هستم
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم… آخه من 25 سال رانندهی ماشین جنازه کش بودم…!"
ممنونم
در جست وجوی تو
چشمهایم از نفس افتاد
کجای جغرافیای من
ایستاده ای؟
که اسمانم ابریست