شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

داستان یک زندگی

باران

عاشقانه تازیانه زد

به داغی دل های ما ،

و من

عاشق شدم

وقتـــــــــــــــی

چشمانم غرق شد

در نگاهــــــــــــــت !

***

باران

مرد و

غرق شد

التماس نگاهم در

باتلاق گل آلود پس از آن

و آنوقت

فهمیدم

تو

رفتی !

***

باران

بارید و

قلبم جوانه زد

میان مرداب خاطرات

زندگی

جاری شد و من

دوباره متولد شدم

در جریانـــــــــش

و حالا این منم ؛

زیر بــــــــاران

با قلبی زخمی

امـــــــــــــــــا

زنـــــــــــــــــــــــــــــده !

Hu sky جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ب.ظ

نظرات 7 + ارسال نظر

Haamed جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.kermashan.blog.ir

زخم هر قدر هم عمیق باشه میشه کاریش کرد. زندگی و زنده بودن شرط هست البته نه زندگی ای که امیدی در اون نباشه و فقط شب و روز رو به هم بدوزی.

یولداش جمعه 10 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 04:44 ب.ظ

دوست عزیز سلام
خوبی؟داشتم فکر میکردم کاش شما هنرهای زیبا میخوندید! خیل یموفق تر از حالا بودید
تصویر انتخابیتان بسیار زیباست
روزگارتان شاد
مواظب خودت باش

پاما پی زد شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:30 ق.ظ http://pama-pz.blogfa.com/

زیر باران باید رفت

NimA یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ق.ظ http://Darkknight.blogsky.com

قیچی دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:25 ب.ظ

چقد زیبا شده این یارو بعد از مردن...

شاعرشنیدنی ست چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام دوستم خوندمت برای اولین بار / من اگه بودم بخش اولو تا (عاشق شدم) می نوشتم و ادامه شو نمیذاشتم:
باران / عاشقانه تازیانه زد / به داغی دل های ما/ و من / عاشق شدم.
ادامه شعرت به نظرم خیلی منظورت مستقیمه یعنی بهتر بگم ایهام کارت کمه یا من اینجوری فکر می کنم به نظرم توی شعر اگه همه چیز مستقیما بیان نشه قشنگ تره به منظورت یه گریزی بزن اما بذار مخاطب خودش بفهمه تو چی میخوای -جسارتمو ببخش شاید برای بار اول بهتر بود سکوت می کردم اما خودم آدمیم که دوست دارم بیشتر از ایرادام بگن اگه تو دوست نداشتی نظرمو حذف کن ناراحت نمیشم اما دوست دارم بدونی که با علاقه خوندمت و دوست ندارم بهت دروغ بگم