-
....
دوشنبه 16 مردادماه سال 1391 09:51
این روزا خودم نیستم ، کلافه ام بی حوصله ام ، یهو غیبم میزنه ، یهو گریه ام میگیره ،حوصله ندارم حرف بزنم ،نمیدونم کلن میزون نیستم . اون ندایی که بودم دیگه نیستم . ازم دلخور نشید ، دنبال ندای قبل هم نگردید ؛ حس میکنم اون ندا الان زیر یه عالم خاک خوابیده ، شایدم فقط گم شده باشه. نمیدونم ولی واقعا دیگه ندای قبل نیستم ،...
-
خاص بخوان
شنبه 14 مردادماه سال 1391 23:54
1 خمار میشوم وقتی میدزدی نگاهت را 2 کاش همیشه میشد گاه و بی گاه حضورت 3 رکود زمان یعنی تجربه تلخ نبودنت 4 سخت بود خداحافظی با چشمانت 5 بودنت مال دیگری است اما آرامش قلبم میشود ثانیه ای دیدنت حتی کنار او .. 6 خاص نوشتم برای تو شاید اینبار خاص خواندی ... برای یه نفر ...
-
تا حالا شده انقد خسته باشید ؟
جمعه 13 مردادماه سال 1391 21:08
تاکسی سوار شدم برم مترو گلشهر میخواستم برم سمت تهران. جلو مترو که از تاکسی پیاده شدم ،انقد فکرم مشغول بود ، بدون این که متوجه شم ، سوار اولین تاکسی ای شدم که داد میزد بلوار ارم ، تازه وقتی تاکسی حرکت کرد و از پل اول بلوار رد شد یادم اومد که من قرار بود برم سمت تهران !!!
-
با تمام ِ وجود غمگینم ...
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 23:37
حس نبودنت ....
-
با تمام وجود غمگینم ...
پنجشنبه 12 مردادماه سال 1391 09:07
حس عاشقی که از معشوق میگذره ...
-
لج باز
شنبه 7 مردادماه سال 1391 21:23
عاشق تر میشوم وقتی از سر لج بازی با روزگار محکم تر در آغوشم میگیری ...
-
تولدت مبارک ...
پنجشنبه 5 مردادماه سال 1391 21:40
اولین تولدت بود که کنارم نبودی ، بابا سخت بود وقتی گفتم تولد ت مبارک ، قاب عکست روی شومینه بهم لبخند بزنه ولی خودت نباشی که بگی مرسی بابا جان ... بابا بیا دنبالم ، خسته ام میخوام بیام پیشت :( پ ن : مرسی آری عزیزم
-
چهل روز گذشت بابا ...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 00:39
1- از روزی که بابا رفته به همه دخترایی که بابا دارن حسودی میکنم ؛ به همه کارایی که باباها بر ا باچه هاشون میکنن حسودی میکنم . مثلن اون روز یه دختری رو دیدم که باباش باهاش تو پارک والیبال بازی میکرد ، با این که بابا محال بود همچین کاری بکنه ، اما یهو دلم برا بابا تنگ شد ، دلم خواست منم بابا داشتم ...:( 2- امروز چهلم...
-
دلت می آید صدایم نکنی و جانم نشنوی ؟
چهارشنبه 28 تیرماه سال 1391 22:56
صدایم نکردی و من بی بهانه گفتم جانم ...
-
قاب عشق
سهشنبه 27 تیرماه سال 1391 22:29
به دیوار کوبیدم عشق قاب گرفته ام را تو نگاهش کردی تحسینش کردی حسرت خوردی + کاش واقعی بود و گذشتی از کنارش بی آنکه بفهمی این قاب خاک گرفته حس ناب من به توست !
-
مخاطب خاص
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 00:16
و باز هم تو نیستی ! تو نیستی که گره از موهای پریشانم باز کنی و من فکر میکنم ، تیغ سلمانی انتقام نبودنت را از موهایم خواهد گرفت ...
-
بانوی شعر
جمعه 23 تیرماه سال 1391 20:39
بانوی شعرهایت شدم ، و تـــــــــــو یادت رفت پایان شعـــــــــــرت پایان من ست! نامم را فراموش کردم از همان روزی که بانوی شعرهای تو شدم !
-
با تمام ِ وجود غمگینم ...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 22:32
حس ستاره ای که راه شب و گم کرده و تو روشنایی روز محو شده !
-
با تمام وجود غمگینم ...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 09:49
حس مادر محتاجی که تن فروخت و تن نفروخت ...
-
با تمام وجود غمگینم ...
پنجشنبه 22 تیرماه سال 1391 08:57
حس مادر محتاجی که درد کشید و تن نفروخت !
-
عمو
سهشنبه 20 تیرماه سال 1391 07:56
عمو عاشق نبود ، اما زن عمو زیبا بود چشمان زن عمو غم داشت عمو دوستش نداشت زن عمو مادر شد عمو عاشق شد اما زن عمو غمگین تر شد آخر عمو عاشق فرزند شد -- این شعر صرفا بازی با لغات بود ه و ارزش دیگه ای نداره
-
آرامشت مبارک !
شنبه 17 تیرماه سال 1391 18:09
1 اولین بار است از آسودگی ات غمگینم ! دیگر از درد زانو بی تاب نیستی ، دیگر نمیترسی ، دیگر آشفته نیستی ؛ اما، من غمگینم از این آسودگی ! بابا ، آرامشت مبارک ! --- 2 بابا خوابی ؟؟ اینجا شبا سردت نمیشه ؟؟ روزا آفتاب تنت و نمیسوزونه؟؟ بابا دیگه اینجا تنهای نمیترسی ؟ دیگه دیر اومدنام نگرانت نمیکنه ؟ بابایی تو که سنگیننی پتو...
-
سوگ
پنجشنبه 15 تیرماه سال 1391 22:53
این روزها سیاهپوش مرگ امیدم ! امیدی بود به خواستنم در لحظه ای ، به بودنــــــم در گوشه ای از زندگی تو ! اما ، ساده گفتی نمیخواهمت و من سیاهپوش شدم در سوگ امیدم ! -- * پ .ن : برای یه نفر ...
-
حرف دل
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 23:58
تا حالا شده یه ادمی که فقط در حد سلام و علیک تو محیط کار میشناسیدش ، یه اس ام اس بفرسته براتون و شما هی اون اس ام اس و بخونید و هی دوباره دلتون بخواد بخونیدش ؟؟ نمیدونم چه حسیه اما ، بعضی وقتا پشت این حرفای رسمی یه حس خیلی قویه !یه حس که پشت میله های غرور و ترس اسیر شده و داره با صدای بلند داد میزنه که شما کمکش کنید...
-
لبخند های تلخ ... (1)
یکشنبه 11 تیرماه سال 1391 20:44
وقتی داشتیم متن اعلامیه ترحیم بابا رو اماده میکردیم ، فامیلی همه دامادارو زدیم که کسی ناراحت نشه ؛ بعد من بهشون گفتم دو تا جا خالی ام بزارید برا منو آجی لیلا ! اعلامیه ها که اومد نزاشته بودن ! خو دو روز دیگه شوعر من بیاد ناراحت بشه کی پاسخگوعه ؟
-
به همین سادگی شد 14 روز ...
چهارشنبه 7 تیرماه سال 1391 19:33
دو هفته پیش دقیقن تو همین ساعت داشتم با بابایی املت میخوردم ! خدایا باورم نمیشه دلم براش تنگ شده ، از اون دلتنگیا که تا ته دنیام تموم نمیشه دلم برا باباجان گفتناش تنگ شده ، دردمو به کی بگم ؟
-
وصیت نامه
یکشنبه 4 تیرماه سال 1391 23:51
وقتی مُردم ، کسی مشکی نپوشه ، من عاشق رنگ سبز و آبی و قرمز و زردم کسی نوحه و این داستانا گوش نده ،من عاشق سیاوش قمیشی ام کسی برام گریه نکنه ، من عاشق خنده های ادمام کسی برام ختم نگیره ، من عاشق دوره همیای دوستانه ام کسی برام خرما و حلوا خیرات نکنه ، من عاشق آب میوه و پاستیلم ( خودتون بخورید و بگید جاش خالی) کسی برام...
-
اولین حرف ها بعد از پدرم ...
دوشنبه 29 خردادماه سال 1391 16:25
چن هفته اس 5شنبه ها دارن تلخ میشن ، تلخ تر و تلخ تر؛ شدن یه تلخی ادامه دار ، اما این 5شنبه از همه بدتر بود! بدتر که نه اما برای من تلخ تر بود ،از تلخ ترین بادومی هم که خوردم تلخ تر بود . انقدر تلخ که شاید تلخیش تا اخر دنیا از دهنم بیرون نره ! انقد تلخ بود که برادرم که تمام کوچه پس کوچه های تهران و میشناخت ، وسط میدون...
-
صرفا جهت شنیدن !
چهارشنبه 24 خردادماه سال 1391 20:15
چن سال پیش ،فک کنم حدودن 10 سال پیش یه نوار کاست از ودود موذن زاده خریدم ، کل البومش یه طرف ولی این آهنگ نفرینش دیوونه کننده بود . بعدش که کم کم ضبط جم شد و دیگه کامپیوتر خریدم در به در این آهنگ بودم ولی پیداش نمیکردم ؛امروز با کلی گشتن بالاخره پیداش کردم ؛ گوش بدید و لذت ببرید . پرستوی قشنگه من ٬ دلم گرفت از سفرت ......
-
نگاه دزدکی
دوشنبه 22 خردادماه سال 1391 20:29
درد داشت دزدکی دوست داشتن ! راه گلویم ر ا بست دوست دارمت های نگفته ! نگاه دزدیدی که نبینم ؛ که نفهمم درگیر منی درد داشت لرزش قلبم از نگاه دزدکیِ تو اری، درد داشت نگاه دزدیدنت !
-
لب نویس
جمعه 19 خردادماه سال 1391 21:17
1 مشکی بپوشید ؛ من داغ دارم ! . . . . داغ لبانت را دیده ام ! *** 2 می گوید موهایت ... مست می شوم از عطر پریشانش میگوید چشمانت ... خمار می شوم از مستی نگاهش میگوید لب هایت ... آخ آخ آخ عطش می شوم هوس می شوم مجنون می شوم ، از اسم لب هایت ! امان از داغی لبانت که داغ زده بر تمام وجودم !
-
نجابت
چهارشنبه 17 خردادماه سال 1391 20:14
یه کم سعی کن ! کارِ سختی نیس که بفهمی ؛ جذابیت یه دختر به پاکی نگاهشه و نه هیچ چیز دیگه ای ! پ.ن : لازمِ که بگم ، مسلمن مهدی یراحی این آهنگو برای من خونده !!! ترانم روی لبهات_ صدامو با خودت داری همین خوبه که میدونم واسه من وقت میذاری با موسیقی من گرمی با موسیقی من سردی چقدر زیبا شدی از وقتی شالت رو عوض کردی نگاهت...
-
بیابان زایی
سهشنبه 16 خردادماه سال 1391 20:20
تمام برنامه های بیابان زدایی با موفقیت اجرا شد، الی یک " د " ! لینک خبر
-
دستم را بگیر
یکشنبه 14 خردادماه سال 1391 11:27
زنانه زمین میافتم شاید مردانه دستم را بگیری ! ** میخواستم دیگه ننویسم ، ولی اینو نوشتم به خاطر اونی که بهم گفت بنویس ، خودش میدونه کی رو میگم .
-
و خداوند معجزه نکرد ...
دوشنبه 8 خردادماه سال 1391 22:33
به نام خداوند بخشنده مهربان سلام و درود میفرستم به روح مادرم تشکر میکنم از همتون بخاطر همدردی هاتون ... بخاطر دلگرمی هاتون ... بخاطر دعاهاتون ... بخاطر نگرانی هاتون ... بخاطر همه چی ممنونم ... یه تشکر ویژه میکنم از دوستانی که این چند روز پیشم بودن ... دوستایی که تو مراسم مادرم تنهام نذاشتن ... دست ِ همتونو میبوسم ......