شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

....



و خداوند معجزه نکرد ...



به هم قول داده بودیم ...



1- روزی که رفت ، نبودنش داش داغونم میکرد، خیلی وابسته بودیم به هم ! 
برای این که از سرم بیافته رقم آخر شماره تلفنششو از گوشیم پاک کردم ، بعد هر چی حرف داشتم بهش اس ام اس میکردم، هنوزم این عادتو دارم ، گوشیم پر شده از اس ام اسایی که سندیگ فیلد شدن! 

اگه اینو دیدی ، یا خوندی، بدون هنوزم عادت دارم بهت صب به خیر بگم و شبا بهت شب به خیر ، هنوزم هر جا میخوام برم قبلش به تو اس ام اس میدم ...
دلم تنگ شده :(

2- یادش به خیر او ن همه قولایی که به هم دادیم ، ساده بودیم که باورشون میکردیم ، نه ؟



جوونتر که بودم... یکی عاشقم بود

منو که نمیدید ... دلش میگرفت زود

میگفت خیلی وقته... دلم پا به پاته

میگفت هر جا باشی... نگاهم به راته

منم بچه بودم ... دلم پرپرش شد

بهش اینو گفتم ... اونم باورش شد

خلاصه نشستیم ... یه رویا کشیدیم

واسه زندگیمون ... چه خوابا یی دیدیم

به هم قول دادیم ... که با هم بمونیم

تا هر جا که میشه ... تا هرجا بتونیم

ولی من نموندم ... نه اینکه نمیشد

زدم زیر قولم ... دلم دمدمی شد

حالا گاهی وقتا ... به یادش میوفتم

درست لحظه هایی ... که یادش میوفتم

تموم وجودم ... پر از شرم میشه

به این خاطراته ... سرم گرم میشه ... میشه

به هم قول دادیم ... که با هم بمونیم

تا هر جا که میشه ... تا هرجا بتونیم

خودم زندگیمو ... به حسرت سپردم

درست خاطرم نیست ... ولی پاشو خوردم

مادر


یادمه 7، 8 سالم بود برای روز مادر با کلی تلاش پول جم کرده بودم و میخواستم برای مامانم طلا بخرم ،با خواهرم رفتیم تو مغازه ، هر چی انتخاب میکردم گرونتر از پولم بود ، با حسرت سرویسای شت ویترین و نگا میکردم که 350 تا 400 بودن ، آخرش چیزی که دوس داشتمو پیدا نکردم ، و مجبور شدم به یه النگو رضایت بدم، خوب یادمه وقتی آقاهه داشت النگو ارومیکشید بغض کرده بودم و اسکناسارو تو مشتم فشار میدادم.


چن روز پیش دوباره رفتم برای مامانم خرید ، میخواستم امسال براش یه چیزه خیلی خوب بخرم ، ولی بازم دس رو هر چی میزاشتم گرونتر از اون چیزی بود که من داشتم ، دقیقا حس همون دختر بچه  هفت ساله بهونه گیرو داشتم که پولای مچاله شده شو تو دستش فشار میداد،فقط با این تفاوت این بار عابر بانکمو تو مشتم فشار میدادم و چونه  ام میلرزید ، به زور جلوی بغضم و گرفتم ، آخه نمیدونم چرا همیشه  وقتی میخوام برای مامان چیزی بگیرم کم میارم .

به خواهرم گفتم چرا همیشه ما هر چقدر داریم کمه ؟

خواهر م خندید ولی من همون بچه هفت ساله دل شکسته شده بودم !

توراه خونه داشتم فکر میکردم ، به این که دلیلش گرونی نیس، دلیلش اینه که هر چی میگذره بیشتر قدره مامانو میدونم و میخوام براش بهترینارو بخرم ولی همیشه همون بهترین هم برای مامان کمه .

مامانی ، همیشه جلوت کم میارم ، انقد بزرگی که همیشه جلوت کم میارم . آرزومه که لبت رو همیشه خندون ببینم و هر کاری میکنم که این خنده همیشه مهمون لبات باشه ، دوست دارم و روزت مبارک !

یکی که همیشه هست



خیلی حسه خوبیه که همیشه بدونی یکی هست  که منتظره که حرفای دلتو که برای خودت نوشتی رو بخونه ، یکی هست که هر روز وقتی صفحه وبتو باز میکنی ، یه نوشته ، یا یه سلام از طرفش میبینی .

اینجور وقتا نوشته هات برات مهمتر میشن ، با وسواس بیشتری مینویسی  چون نمیخوای دیدگاهی که اون نسبت بهت پیدا کرده ، حسی که اون به نوشته هات داره با بی دقتی   از بین بره

این جور وقتا توام همیشه منتظری که اون بیاد و نظرشو بگه که اگه نیاد توام دلتنگش میشی ، خوبه که یکی همیشه باشه ، خوبه که تو بدونی همیشه هس!  

 

این پست صرفا جهت تشکر از سعید عزیز بود که همه نوشته های من بدون استثنا همراه با نظرات اون بوده !


ممنونم سعید جان

میانکاله

این پست رو یادتونه ؟



حالا فردا قراره من و همه اونایی که میخوان از این تالاب حمایت کنن  تو  جم شیم برای امضای طومار، هرکسی دوس داره بیاد خبر بده تا باهاش هماهنگ کنم بتونه  مارو  پیدا کنه.