شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

این زن به تمام آرزو های من رسیده !


 

 

همه میدودنن من کوه و طبیعت رو میپرستم ، پارسال سعی کردم  به صورت حرفه ای کوهنوردی رو دنبال کنم ، چن تا باشگاه پیدا کردم ولی هر کدومو به خانواده ام گفتم گفتن نه !

شاید با توجه به عرف جامعه حق داشتن ! همه اعضای تیم های کوهنوردی مردن و شاید من تنها عضو زن یه تیم ها میشدم ، اما به نظر من مهم نبود !

در هر صورت گفتن نه ، من گریه کردم ، 1 ماهه تمام افسرده بودم . اون ترم درس کارآفرینی داشتم، استادم ازمون خواست در باره یه موضوع سخنرانی کنیم و من کوهنوردی رو انتخاب کردم ، تو همین گشت  و گزارا رسیدم به یه اسم  ، لیلا اسفندیاری!

زندگی نامه شو که خودنم حسه خوبی داشت، این خانم تو سن 30 سالگی کوهنوردی رو شروع کرده بود و تو سن 38 سالگی صعود به قله مورد علاقه من   K2  رو امتحان کرد بود . این زن شد انگیزه ، شد بهونه برای این که از علاقه ام کوتاه نیام . اما راستش وقتی دقیقا دو ماه بعد خبر مرگش تو گاشبروم رو شنیدم گریه کردم .

این زن به تمام ارزوهای من رسیده بود ، صعود به بیشتر قله های ایران ، مثه علم کوه و دماوند ،صعود به 8000 متری های دنیا مخصوصا K2 اگر چه نا موفق بود ولی مهم تلاشش بود ، و از همه مهمتر مرگ تو بام دنیا !

لیلا ، لیلای عزیز ممنونم ازت به خاطر این که همه این روزا کسی بوده که مرهم شدی به زخمای روحم ، لیلا مطمئن باش جای قدم هات رو تمام قله های دنیا خالیه L نمیدونم شاید اگه امسال بودی دوباره صعود به k2 رو امتحان میکردی ، ولی لیلای عزیزم ، همه این حرفا رو زدم که بهت بگم یه نفر هست که مطمئنا یه روز به یاد تو به  K2  صعود میکنه ، بهت قول میدم لیلا .

تو به تمام ارزوهای من رسیدی و بهم امید دادی که میتونم با همه محدودیت ها بهشون برسم ، منم قول میدم این کارو فقط به خاطر تو انجام بدم ! 



درباره لیلا به نقل از ویکیپدیا :

لیلا اسفندیاری کجوری راد (۲۷ بهمن ۱۳۴۹-۳۱ تیر ۱۳۹۰) کوهنورد ایرانی بود که سابقه صعود به قله دشوار نانگا پاربات را به عنوان اولین زن ایرانی صعودکننده به این قله در کارنامه داشت. صعودی که از سوی فدراسیون کوه نوردی جمهوری اسلامی ایران هرگز پذیرفته نشد، دراین صعود، سرپرست گروهی بود که تمام اعضایش مردان زبده کوهنوردی ایران بودند.وی همچنین برای صعود به قله K2 تلاش کرده بود.لیلا اسفندیاری در ۳۱ تیرماه ۱۳۹۰ پس از صعود موفق به قله ۸۰۳۵ متری گاشربروم ۲، از قلل قراقروم پاکستان در رشته کوه هیمالیا، دقایقی پس از صعود حین بازگشت، روی شیب یخی زیر قله دچار حادثه شد و پیکر لیلا پس از ۳۰۰ متر سقوط در ارتفاع نزدیک به ۷۷۰۰ متری جبهه پاکستان در مکانی خارج از مسیرمتوقف شد.اووصیت کرده بود اگر افتادم، بگذارید بمانم. می خواهم «بام جهان» آرامگاه ابدی ام باشد.وی در رشته میکروبیولوژی تحصیل کرده و کوهنوردی را از سال ۷۹ آغاز کرده بود و در سال ۸۱ به عضویت باشگاه اسکی و کوهنوردی دماوند در آمد. اولین صعود وی به قلل بالای ۸۰۰۰ متر در سال ۸۷ و با صعود به قله نانگاپاربات (۸۱۲۶ متر) صورت گرفت که در این صعود دیگر کوهنورد ایرانی، سامان نعمتی جان خود را از دست داد. در سال ۸۹ نیز تا ارتفاع ۷۵۶۵ متری قله2 K صعود کرد که به دلیل هوای نامساعد همه گروه مجبور به بازگشت شدند.وجه مشخص صعودهای وی به هیمالیا، تأمین هزینه صعودها شخصاً و بدون کمک های دولتی بوده است تا جایی که به گفته خود برای صعود به قله2 K مجبور شده است خانه خود را بفروشد.



اگه طاقت دیدن آخرین عکس لیلا رو دارید به ادامه مطلب برید

ادامه مطلب ...

انگار ...

انگاری  یه نفر داره خاص میشه ، 
نه هر خاصی ها 
داره کم کم میشه مخاطب خاص ! 



persian gulf


تو دوره ای زندگی میکنیم که همه مارو له میکنن که به خواسته هاشون برسن ، تو این دوره وجدان اونقد بی معنی شده که نمیتونی توقع داشته باشی ادما فقط به حق خودشون قانع باشن، قشنگ اینه که توام  تلاش کنی ، نه برای اینکه مثه اونا شی ، نه ؛ برای این که از داشته هات مراقبت کنی . این داشته ها هم مادیه هم معنوی، هم فردیه هم اجتماعی ، هم قومیه هم ملی! 

این روزا اصلا حال ایران خوب نیست ، از شمال خودی بهش خنجر زده و داره چشمشو گور میکنه ، داره دریاچه ارومیه رو خشک میکنه ، تو قلبش دارن پاسارگاد و تخت جمشید رو به آب میدن ، و تو جنوبش ! غریبه ها دست گذاشتن رو دریای پارسی مون  ،دست گذاشتن رو جزیره های سه گانه مون ! 

تو رو خدا به خودمو ن بیایم ، این حقه منه که فردا روزی بچه مو ببرم کنار خلیج و بگم : هی پسر/دخترم این دریای پارسیه  ! همون خلیجی که از ابتدا همین نام پارس رو به خودش دیده ، همونی که تو رگاش عشق سرزمین پارسی جریان داره ! 

دوس ندارم بگم که اینجا یه روزی دریای پارسی  بوده ! 

ایرانی تو دنیا کم نداریم ، خدارو شکر همه جای دنیا پستای کلیدیش دسته ایرانیاس ! اصلا پست کلیدی هم نگیم همه جای دنیا پره از ادمای ایرانیه معمولی ! اما همه ما میتونیم برای حفظ میراث ملیمون کمک کنیم . فقط باید به خودمون بیایم ! 



دانلود آهنگ خلیج فارس از حمید حامی 


این چن تا موردی که گفتم ، چن تا از بلاهایه که دارن سر ایران میارن ، خشک شدن دریاچه بختگان ، باتلاق گاو خونی ، از بین  بردن مرداب انزلی ، از بین بردن میراث تاریخی و فرهنگیمون، حذف گوشه مهمی از تاریخمون از کتاب های درسی که هم شامل ایران باستان و هم شامل تاریخ معاصر ما میشه و خیلی چیزای دیگه که حوصله این متن خارجه ! لطفا کمی بیشتر درگیر اوضاع ایرانمون بشید . ایران سر زمین ماست ! ویرونش نکنیم ! 

* دو تا وبلاگه دیگه ام تعطیل شدن و از این به بعد همین جا پستای مربوط به اونارم میزارم !

مزخرف تمام !

امروز روز روز خوبی بود 

صب با زنگ گوشی بیدار شدم ، رفتم صورتمو شستم ، از دسشویی که اومدم بیرون ، مامانم خوابالو وایساده بود جلو در، گفتم سلام مامانی ، خوبی ؟

گفت تولدت مبارک دخترم 

ای جانم عزیزم 6 صب بیدار شده که منو بوس کنه تولدمو تبریک بگه ! 

خوشگل ترین حس دنیارو داشتم اون لحظه . من واقعا خوشبختم!  خدایا شکرت 




ولی بعد تبریک مامانی ، از بین همه کسایی که امروز بهم تبریک گفتن تبریک مجتبا یه چی دیگه بود  مجتبا جونم مرس خیلی دوس داشتم این شعرو : 


دو چشم من قرار می خواهد 

دلم ستاره دنباله دار میخواهد 

بیا بخند که امشب طلوع یعنی تو 

زمین یخ زده ما بهار میخواهد

قسم به دوستی بینمان که راوی عشق 

برای اسب سفیدش سوار میخواهد 

و تو، ستاره بختی ، ستاره امید 

دلم حضور تورا بیشمار میخواهد

دوباره جشن تو ، دوباره میلادت 

                                                بیا بخند که این دل قرار میخواهد ...



بارن اردیبهشت !


نه  ماه تموم باری بودم روی شونه های ظریفت ، عاشقانه مراقبم بودی. لگد میزدم، از درد اخمات توی هم میرفت ؛اما تو ، عاشقانه دستتو روی شکمت میزاشتی  و باهام حرف میزدی .

نه ماه تموم صدای قلبت لالایی هر سبم بود ، هنوزم به این لالایی وابسته ام ! همه سختیارو مادرانه تحمل کردی ، تا رسیدی به همچین شبی ! 

اون شب خونه دوست بابا مهمون بودید ، بعد از شام بود که رفتی کمک مریم خانم تو آشپزخونه ، دردت گرفته بود ، از سر شب کلافه بودی ولی هی خودخوری میکردی و هیچی نمیگفتی . مریم خانم یهو متوجه تو میشه که داری از درد به خودت می پیچی . میرسوننت به بیمارستان . 

بیمارستان ایران مهر تو دو راهی قلهک . 

ببخشید  مامانی ! من خیلی اذیتت کردم تا دنیا بیام ، تو از درد می پیچیدی و من دلم نمیخواس از وجود تو جدا شم ، ارامش وجود تو نمیخواسم از دس بدم و تو بیشتر درد کشیدی ، تا رسیدیم به 2 اردیبهشت، به 7 صبحش و من بالاخره به دنیا اومدم ! 

عادت دارشتم به صدای تپش قلب تو ! برای همین نتونستن حتی یه لحظه منو از تو جدا کنن ،  مجبور شدن منو بزارن ر و شکم تو که با صدای قلبت چشمامو ببندم و آروم شم 

حالا بیست و چهار سال گذشته ، هنوزم هیشکی نمیتونه تو رو ازم جدا کنه ! هنوزم صدای قلبت آرامشمه . 


مامانی ،

   مامان خدیج ،

           بیشتر از هر چیزی و هر کسی تو این دنیا دوستت دارم !


می دونم دختر خوبی نبودم برات اما ، عاشقتم .  

ممنونم که مامانیه منی ! 



2- بیست و چهار سال شد! دلگیرم از خودم تو جایگاهی نیستم که بچه گیام ارزوشو داشتم ! 



3-  گم شد شادی میلادم ؛

                            در شوق آمدن تو! 

                                    اما شادترین خاطره ام شد 

                                                    بودن و ماندت در کنارارم ! 


 4- خواهرم چن روز پیش از کربلا اومد و امروز خونه ما مهمونیه برگشتش بود ، تو این شلوغیا نشد که به تولدم فکر کنم ولی همه یادشون بود و بهم کادو دادن ! 


5- کاش سهراب نمیرفت به این زودی ها ....

متاسفانه درست یک روز قبل از تولد من تو سال 1359 سهراب سپهری فوت کرد. دلگیرم از رفتنه شاعر محبوبم 


6- میگن اگه زیر بارون اردیبهشت دعا کنی ، حتما مستجاب می شه وامروز اولین بارون اردیبهشت بارید . من فقط خدا رو شکر کردم به خاطر این که مامانمو دارم !