شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

مقصد

گذشتی ازکنارم !! 

در گردش فصل ها  

سایه ات شدم  !! 

و در تکرار مدام قدم های تو   

 همچنان از پی تو میایم !!! 

کاش مقصد ما میشد٬

مقصد نا معلوم تو !! 

--------------- 

پی نوشت : میدونم خیلی ایراد داره ولی از محل کار وتوی شلوغی های روز وقت نشد بهش بفکرم !!!! 

ترس

 

 

تو خودت می ترسیدی٬  

خدا رابهانه نکن!

نبوسیدن من گناه بزرگتری بود ! 

 

 

بی خوابی !

از وقتی تو رفتی ٬من هنوز بیدارم ! 

آخه عادت کردم چشمامو وقتی ببندم که ٬ 

تو بهم شب به خیر می گی !