شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

بغلم کن

یک روزغرق میشوم 
میان هیجان دوست داشتنی 

بازوانت 


*****

خنجر تیز کرده اند 
چشم هایشان
برای شکار لحظه جدایی ما 
محکم بغلم کن  
تا اثبات کنیم 
عشق ما تمام نمیشود ...


****


کوچه های شهر مست شده اند 
از  عطر آغوشی که 
فقط مال من بود 


****

کودکانه لوس میشوم 
برای لمس زنانه آغوشت 


****


بیا قایم باشک بازی کنیم 
  خدا هم نمیتواند پیدایم کند
وقتی
در آغوش تو پنهان میشوم  


جاده

نقاش میشوم 
جاده را میکشم 
تو نیت کن برگردی ...

امید اخر

انتقام خواهم گرفت 
از سیاهی موهایی که 
دوستشان داشتی !
امشب راس ساعت دلتنگی 
 گردنشان را خواهم زد !‌
اخرین فرصت است
برگرد!‌

بدهی

پا به پایت نبودم  آن روز ها و
این روزها بدهکارم 
به اندازه تمام اغوش هایی که
زیر باران از تو دریغ کردم !‌