شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

خبر خوش:)

من جنبه انقد خوشی رو ندارم :))

گوگوش عزیز کاندیدای دریافت جایزه از  World Music Award شده ، اونم توی دو بخش:) باعث افتخاره ،امیدوارم ترانه های ایشون موندگار شن ، پیشرفت خیلی خوبیه برای موسیقی ما :) 

 البته حمایتشون هم باید بکنیم، لطفا از دوتا لینک پایین بهشون رای بدید :) 


برای رای دادن روی لینک های زیر کلیک کنید : 


''بهترین خواننده ی زن'' 


''بهترین اجرای زنده'' 




پ.ن : اسامی به ترتیب الفباس ، راحت میتونید پیداشون کنید :) 

ارومیه مرد چیتگر متولد شد!

اول از همه بگم که من یه کارشناس محیط زیست نیستم؛ و این نوشته تنها نگرانی های شخصیِ یه دوستار محیط زیستِ!در نتیجه لطفا این نوشته رو هیجا به عنوان سند و مدرک قابل اتکا ارائه نکنید!

برم سر اصل مطلب،چن سالیِ که بحث احداث و آبگیری دریاچه مصنوعی چیتگر مطرح شده و بالاخره امسال این اتفاق افتاد، خو شهرداری دلایل خوبی برای اجرای این طرح داشت اما متاسفانه باز هم ضعف مدیریتی و یا شاید سود جویی بعضی ادما باعث شد یه سری ایرادات عمده به این دریاچه وارد باشه ، البته بازم میگم  اینا نظر شخصی منِ :

1-    تغییر در محیط زیست منطقه - ساخت دریاچه ای با این وسعت دقیقن اولین کاری که انجام میده اینه که آب و هوای منطقه رو تغییر میده و این یعنی تغییر تو پوشش گیاهی جانوری منطقه، درسته الان چیتگر درست وسط شهره و اما بالاخره اکوسیستم خودشو داشت که متاسفانه به راحتی آب خوردن به فنا رفت.

2-    انتخاب محل اشتباه برای دریاچه با توجه به مطالبی که من راجب  منطقه قرار گیری دریاچه خوندم بایستی بگم که این یه سرمایه گذاری کاملن اشتباه بود ، محل احداث دریاچه در اصطلاح مخروط افکنه نامیده میشه که یعنی " رسوبات مخروط افکنه ای مرکز تجمع آبهای زیرزمینی می باشد ونیزبیشترمخازن آبهای زیرزمینی درون حوضه رسوبی ازآبهای وارده به رسوبات مخروط افکنه ای تغذیه می شود. همچنین بیشترطلای موجود دردنیا ازرسوبات مخروط افکنه قدیمه در افریقای جنوبی استخراج می گردد که به فرم پلاسر برجای مانده اند" و این به زبون خودمونی یعنی جایی که آب به راحتی به زمین نفوذ میکنه و اونجا ذخیره میشه ، خو شهرداری برای جلوگیری از نفوذ آب به زمین هزینه هنگفتی رو صرف عایق سازی کف دریاچه کرده اما متاسفانه این عایق کاری مدت زیادی دووم  نمیاره و به زبون ساده تر  یعنی پولمونو دور ریختیم.

3-    منبع آبگیری دریاچه مسیر روخونه کن به سمت فشافویه رو مسدود کردن و آب رو هدایت کردن به سمت دریاچه چیتگر، خو این موضوع دوتا ایرادداره بایر کردن زمینای کشاورزی فشافویه و خشکسالی تو اون مناطق و دومی هم همون تغییر اکو سیستمِ!

4-    عدم کارشناسی دقیق - مورد بعدی اینه که به دلیل راکد بودن آب دریاچه و این که هیچ خروجی ای نداره آب مونده باعث میشه بعد از مدت ها این دریاچه تبدیل به یه گنداب بزرگ شه ، البته همین الانم که دریاچه دوسال آبگیری شده کف دریاچه پز از لجن و خزه و جلبک شده که به کیفیت آب رودخونه ی کن هم مربوط میشه؛ فاضلاب روستاهای کن و سولقان و کارخونه ها به این رودخونه ریخته میشه و از طرفی هم مسیر رودخونه اکثر مواقع سال گل آلوده ؛ خو به همین سادگی و به خاطر عدم بررسی همه جانبه طرحشون ممکنه طرحی که قرار بود نفس تهران بشه ، بشه یه محل متعفن!

این دریاچه با این هزینه هنگفت برای عمر مفید تقریبا 5ساله ساخته شده ( با توجه به توضیحات بالا ) ، حالا سوال من اینه بهتر نبود که این هزینه رو برای این که جلوی بزرگترین بحران زیست محیطی ایران و بگیریم هزینه میکردیم ؟

کاش این بودجه صرف نجات دریاچه ارومیه میشد  و یا لااقل طرح رو بیشتر بررسی میکردن که حداقل به جای فایده ضرر نداشته باشه !

شرمنده ام ارومیه ! پول داشتیم که صرف ساختن یه مکان تفریحی بکنیم که سودش تو جیب آقایون بره ولی نمیشد تورو نجات بدیم ، شرمنده ام !

پ.ن : سری به لینک های زیر بزنید:

1. احداث دریاچه چیتگر بدون ارزیابی زیست محیطی، آن را تبدیل به گنداب می‌کند

2. ساخت دریاچه مصنوعی در غرب تهران توجیهی ندارد

3. دریاچه چیتگر زیبای آسیب‌زا

4. تیجه پافشاری شهرداری تهران در اجرای یک طرح غیرکارشناسی: آبگیری دریاچه چیتگر 30 هزار هکتار اراضی کشاورزی فشافویه را بی آب کرد

 

یلدا


یلدا را به انتظار نشستم 

تا چشمانت را بگشایی !




یلدا تون مبارک 



پ.ن : 

  • «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.»[۶]

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۷]در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها(نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.

* منبع : ویکی پدیا


بیابان زایی

تمام 

برنامه های بیابان زدایی

 با موفقیت اجرا شد، 

الی یک " د " !


این سه دریاچه حالا دیگر خشک شده اند

عکسها و اسامی سه دریاچه ای که کاملا خشک شده اند و گفتگویی با محمد درویش کارشناس محیط زیست  از رادیو فردا

دریاچه بختگان با فلامینگوهایش


دریاچه ارژن استراحتگاه پرندگان مهاجر


و دریاچه طشک با آب شیرین و آبزیانش

حالا دیگر خشکیده اند .

سه دریاچه بختگان، ارژن و طشک در استان فارس به دلیل آنچه سازمان محیط زیست، «خشکسالی و کمبود بارندگی» عنوان کرده است، خشک شدند.

پیش از این خبر مقامات مسئول ایرانی از کم شدن خطرناک آب دریاچه های ارومیه، هامون و پریشان خبر داده بودند. با این حال، آنها هرگز نگفتند که برنامه های توسعه اقتصادی آنها چقدر در نابودی طبیعت تاثیر گذار بوده است.

علاوه بر خشک شدن کامل دریاچه های ارژن و طشک، آمارها نشان می دهد که حدود ۹۵ درصد دریاچه بختگان،۹۰ درصد دریاچه مهارلو، و ۸۰ درصد دریاچه های پریشان و کافتر هم در این استان خشک شده است. این در حالی است که برخی از کارشناسان محیط زیست، احداث سدها و قطع حق آبه این دریاچه ها را اصلی ترین علت خشک شدن آنها می دانند.

دکتر محمد درویش، کارشناس محیط زیست، در گفت و گو با رادیو فردا، به بررسی عوامل موثر در خشک شدن دریاچه بختگان پرداخته است.

رادیو فردا: آقای درویش، آیا چنان که مسئولان محیط زیست اعلام کرده اند، می توان عوامل طبیعی را عامل خشک شده دریاچه ها در استان فارس دانست؟
محمد درویش: عوامل طبیعی عمدتا بحث خشکسالی است. امسال میانگین بارندگی، حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد میانگین درازمدت ۳۰ ساله اخیر بوده است. ولی مسئله ای که بحران را تشدید کرده، این است که با توجه به احداث سه سد، یعنی سد درودوند، سد ملاصدرا و سد سیوند، سامانه هیدرولوژیک منطقه را بر هم زده ایم.

دریاچه بختگان به همراه تالاب طشک وتالاب کم جان، در شمار تالاب های ثبت شده کشور هستند که قرار بوده تحت هر شرایطی، یک حق آبه دائمی داشته باشند. متاسفانه به دلیل ملاحظات دیگر از جمله تامین آب کشاورزی این حق آبه به مرور کم شده تا به صفر رسیده است.

  • «اگر ما به شرایط طبیعی منطقه باز گردیم و از قوانین طبیعی پیروی کنیم، آن گاه می توان امیدوار بود که دریاچه بختگان و تشک دوباره به حالت عادی برگردد ولی این روندی است که حداقل چند سال به طول می انجامد و نمی توان امیدوار بود ظرف یک سال همه چیز به حالت سابق درآید.»

محمد درویش، کارشناس محیط زیست،

هم اکنون کارشناسان سازمان محیط زیست به صراحت می گویند که یکی از مهم ترین عوامل خشک شدن این دریاچه ها از جمله دریاچه بختگان، حذف حق آبه ای بوده است که به این دریاچه و تالاب های اطراف آن می رسید.
اکنون در آن منطقه سه سد وجود دارد. آیا آن منطقه ظرفیت لازم برای سه سد را دارد؟

ما بر این اعتقادیم که چنین ظرفیتی ندارد و با توجه به اینکه در آن منطقه، «آب خانه های درشت دانه» وجود دارد، می توانستیم برای ذخیره آب از روش های دیگری استفاده کنیم.
مهم ترین ویژگی «آب خانه های درشت دانه» این است که می تواند آب را در زیر زمین ذخیره کند. به این ترتیب نه مشکل تبخیر داریم، نه نیازی  به صرف هزینه های سنگین است و همچنین لازم نیست اراضی بالادست را به دلیل زیر آب رفتن از دست بدهیم.

مهم ترین منطقه از این لحاظ همان تنگه بلاغی و سد سیوند است که «آب خانه درشت دانه ای» به عمق ۹۰ متر وجود داشت که می توانست تا چهار برابر سدی که اکنون احداث شده، آب را ذخیره کند ولی متاسفانه ترتیب اثر داده نشد و کار خودشان را کردند.
خشک شدن این دریاچه ها چه خطراتی برای زیست گیاهی و جانوری منطقه در بر دارد؟

چند خطر وجود دارد. اول این که مثلا دریاچه بختگان میکروکلیم هایی را به وجود آورده و همچنین با ایجاد رطوبت، تعادل اقلیمی را برقرار کرده بود. با خشک شدن دریاچه بختگان، میکروکلیم ها از بین رفت.

دوم این که تالاب کم جان و تشک، یکی از متراکم ترین تنوعات زیستی را در منطقه داشتند، زیرا محیط های تالابی بهترین فضا برای رشد جانداران کنار آبی است و پرندگان مهاجر  زیادی داشتیم که از سمت سیبری هر ساله وارد این منطقه می شدند. اکنون تمام این اکوسیستم از بین رفته و آن چه بر جای مانده، شوره زاری است که با کوچکترین وزش باد حجم زیادی از رسوبات را به مناطق اطراف که بیشتر زمین های کشاورزی هستند، منتقل می کند و ما به مرور زمین های کشاورزی اطراف را هم از دست خواهیم داد چون شوری منطقه افزایش می یابد.

چقدر بارندگی لازم است تا دوباره این دریاچه ها به وضعیت سابق خود باز گردند؟

بارندگی منطقه برای این موضوع کفایت می کند به شرط این که بر اساس شرایط اکولوژیکی و بوم شناسی سرزمین حرکت می کردیم.

منطقه ای که اصلا ظرفیت چنین توسعه ای در بخش کشاورزی را نداشته است به زور سد سازی و زدن چاه های عمیق و نیمه عمیق، کشاورزی کرده ایم چه دیمی چه آبی.

ممکن است این عمل چند سال اول جواب دهد ولی حقیقت ماجرا این است که منطقه پتانسیل چنین توسعه ای را در بخش کشاورزی نداشته است.

اگر ما به شرایط طبیعی منطقه بازگردیم و از قوانین طبیعی پیروی کنیم، آن گاه می توان امیدوار بود که دریاچه بختگان و تشک دوباره به حالت عادی برگردد ولی این روندی است که حداقل چند سال به طول می انجامد و نمی توان امیدوار بود ظرف یک سال همه چیز به حالت سابق درآید.

به این ترتیب تاثیر عوامل انسانی در بر هم زدن اکوسیستم منطقه بسیار بیشتر از عامل خشکسالی است که به عنوان عامل اصلی خشکیدن دریاچه بختگان مطرح می شود؟

بله همین طور است. یکی دیگر از عوامل انسانی که در سطح جهانی اثر می گذارد گرمایش زمین یا همان تغییر اقلیم است. مهمترین تاثیر این گرمایش بر روی محیط های خشکی که از دریا فاصله دارند این است که تبخیر و تعرق را بالا می برد و شتاب خشکیدگی را افزایش می دهد.

یعنی همان اتفاقی که در چاد افتاده است و همان مسئله با همان ویژگی ها در دریاچه بختگان، دریاچه رضاییه در ارومیه، هامون در سیستان و تالاب گاوخونی اتفاق افتاده است.


منبع :  کانون وبلاگ نویسان مستقل ایرانی