شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

دلتنگ نباش ...

بوسه کنار گذاشته ام 
برای ثانیه، ثانیه هایی که 
دلتنگی برای با او بودن 


برای مهتابم ...

عروسک

1

برای داشتنت عروسک شدم  

از همان هایی که دوست داشتی 
اما ،

 هدیه ام دادی به دیگری ! 


2

آتش به جانم افتاد 
از حسرت لبانی که مال دیگری شد ! 

برای نبودن آغوشت

دلت میگیره ، زل میزنه تو چشات دستاتو میگیره و تو بغلش جات میده؛ سرتو تو سینه مردونه اش پنهون میکنی و دستاتودورش حلقه میکنی . 
تپش قلبشو ، صدای نفساشو ، گرمی تنشو ، عطر بدنشو همه رو حس میکنی ، همه رو نفس میکشی و غمت یادت میره، فقط میخوای تو همون لحظه زندگی کنی. بغلش عطر خوب بودنشو داره.

پ.ن : خوش به حالتون اگه کنارتونِ 

1

اسکندر شدم
تخت جمشید ها سوزاندم
برای داشتن تمام وجودت


2

نه روسری سر میکنم 
نه لباس می پوشم 
ناراحت می شوی؟
خودت در آغوشت بپوشانم 


بعد از چند ماه ، از بیرون اومدن از محل کار قبلیم، یه کار حسابداری دیگه پیدا کردم ، درسته تو این مدت بیکار نبودم اما خو چون از کار مالی دور بودم ناراحت بودم و عصبی ، ولی الان خیلی خوبم ، خیلی :)


محل کار جدیدم و ادمهاشو خیلی دوس دارم ، خلاصه اش که امروز با این که روز اول کارم بود تو اینجا ولی میدونم که قراره روزای خوبی رو اینجا داشته باشم :)

بی حوصلگی هاا

1

به همه سازهایت میرقصم 
شاید کمی مهربان شوی 
دنیا


2

این روزها قلبم درد میکند 
قلبم که نه ؛ قلب ،
برای روزهای قبل از تو بود 
بعد از امدنت دل شد 
این روزها ،
این روزهای بعد از رفتنت
دلم درد می کند !


3

شب که میشود ،یخ میزنم  
از سردی اتاقی که 
تو گرمایش بودی 


4

گاهی دلم تنگ میشود
 برای بودنی که
 قرار نبود، نبودن شود