شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

زنانه

زن می شوم 
به خاطر داشتنت 
ولی تو باز هم 
از عطر خوش زن همسایه میگویی !

حوا

اتش قرض گرفته ام از شیطان 
تا به اتش بکشم 
 ترس هایت را 
وسوسه شو این بار 
باور کن 
خدا هم به بوسه ایمان دارد !‌


نفرت

عشق همین است !
هر روز تکرار میکنم 
تا  باورم کنم
حس میان ما عشق است ،
اما 
مست که میشوم 
یک پرتگاه مرا می بلعد و من 
غرق میشوم در نفرت از زبری دستانت !

پرواز کن !

دل بکن لعنتی !

گاهی در پیله ات میروی و 
فراموش میکنی 
برای پرواز 
باید دل بکنی از پیله !‌

نیاز

باید باور کنم !
خواهش میکنم لبخند بزن 
برای تحمل نبودنت 
باید باور کنم تو خوشبختی!
خواهش میکنم 
از ته دل بخند !