شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

مادر


نمیتونم بنویسم :( انگار  انگشتامم بغض کردن:(

نمیتونم زمین و بدون آغوش مادر تصور کنم، بدون خنده هاشو و نگرانیاش :(

نمیتونم روزی تصور کنم با صدایی جز صدای اون بیدار شم:(

نمیتونم تصور کنم صب بیدار شم و یهو بهم بگن مادرت نیست:(

نه خدایا نمیتونم تصور کنم:( 


نه برای خودم نه برای هیچ بچه دیگه ای :(

خدایا ، یه بچه داریم که دلتنگه مادرشه :( دلتنگه مادریه که تا دیروز ظهر باهاش حرف میزد و میخندید، خدایا این بچه داره دعا میکنه  ،داره دعا میکنه مامانش دوباره چشماشو باز کنه :(


خدایا تو میدونی مادر نداشتن تو این جهنم یعنی چی ؟:(

خدایا به همه بچه های زمین رحم کن:( 


خیلی داغونم:( خدایا حامد به مادرش احتیاج داره :( همه بچه های دنیا به مادرشون احتیاج دارن:(

لطفا مامان حامد و برگردون:( 

خدایا من به دکترا کار ندارم که چی گفتن ، من با خودت کار دارم :( مامان حامدو برگردون:( 


پ.ن : تا اطلاع ثانوی این وبلاگ آپ نمیشه ، این وبلاگ منتظره یه معجزه اس :( نذر کردم برای اون معجزه ، تا اون روز هم هیچی نمی نویسم:( مگر این که چهره خندونه حامدو که دستای مادرش تو دستشه رو ببینم:( 


خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا یه معجزه میخوام :( 


نذز کزدم جمعه ساعت 11 صب تو امامزاده صالح براش نون پنیر پخش کنم، هرکی دوس داشت بیاد اونجا با هم براش دعا کنیم. 


--

تـو که عاشـق ترین عـاشـقـایی
فرشته ای واسه عرش کبریایی

تو ای مادر صفا و شـور خــونـــه 
بـرکــت وجــودتنـــور خــونـــه

اگـه بـا این تـرانه حـقـیـرم
سر و پاتو من از طلا بگیرم
هنوز شرمندتم ای نازنینم
کـلام اولم ای بـهــتـریـنـم

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر مـادر مــادر

تـویـی بالا تـرین معراج یک زن
تو عـمـری و تـو جونی پـاره تن

به قربون دو دسـت مـهـربونـت
بکش دست نوازش بر سـر من

سرم رو باز بذار به روی شونت
بـخـون لالایـی های عاشقونت

بـگو بـا مـن خـدای مـا بــزرگــه
فــدای اون دعـاهای شبــونـت

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر مـادر مــادر

خدا از خاک عشق تو رو سرشته
فـرســتـاده از آســمـون فـرشته
تـا در آغــوش امـن خـود بـگـیـرم
کـه ایـن یـک ذره جا مثـل بهشته

بـــمـیــرم مـن اگـر بـا غصـه وغـم
گـذاشتــم روی دوشـت کوله باری

بشه ای کاش نگاهم سایه ساری
که روی چـشــم مـن قـدم بـذاری

بمـون مادر که دل بی تو می گیـره
دل کـوچـیـک مـن پـیـش تو شیـره

نشه کم سایه تو از سر من
خدا هرگز تو رو از من نگیره

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر تویی جون پناه من
مادر تویی تکیه گاه من

مادر مـادر مــادر

عاشق شدم !



گــُمانم عاشق شدم !

درست در همان لحظه که لبانت 
وجودم را به آتش کشید ، 
عاشقت شدم !

نفرین نامه



نفرین نمیکنم که عاشق شوی 

فقط برایت دعا میکنم! 
دعا میکنم که پشیمان نشوی از شکستن من !




حالا دیگه تو رو داشتن خیاله

وقتی این آهنگو گوش میدم ،  کاملا حس میکنم موسیسقیش مثه یه دست نامردی داره تارای دلمو میلرزونه 



حالا دیگه تو رو داشتن خیاله

دل اسیر آرزوهای محاله

غبار پشت شیشه میگه رفتی

ولی هنوز دلم باور نداره

حالا راه تو دوره

دل من چه صبوره

کاشکی بودی و می دیدی

زندگیم چه سوت و کوره

آسمون از غم دوریت

حالا روز و شب می باره

دیگه تو ذهن خیا بون

منو تنها جا می ذاره

خاطره مثل یه پیچک

می پیچه رو تن خسته م

دیگه حرفی که ندارم

دل به خلوت تو بستم


به هم قول داده بودیم ...



1- روزی که رفت ، نبودنش داش داغونم میکرد، خیلی وابسته بودیم به هم ! 
برای این که از سرم بیافته رقم آخر شماره تلفنششو از گوشیم پاک کردم ، بعد هر چی حرف داشتم بهش اس ام اس میکردم، هنوزم این عادتو دارم ، گوشیم پر شده از اس ام اسایی که سندیگ فیلد شدن! 

اگه اینو دیدی ، یا خوندی، بدون هنوزم عادت دارم بهت صب به خیر بگم و شبا بهت شب به خیر ، هنوزم هر جا میخوام برم قبلش به تو اس ام اس میدم ...
دلم تنگ شده :(

2- یادش به خیر او ن همه قولایی که به هم دادیم ، ساده بودیم که باورشون میکردیم ، نه ؟



جوونتر که بودم... یکی عاشقم بود

منو که نمیدید ... دلش میگرفت زود

میگفت خیلی وقته... دلم پا به پاته

میگفت هر جا باشی... نگاهم به راته

منم بچه بودم ... دلم پرپرش شد

بهش اینو گفتم ... اونم باورش شد

خلاصه نشستیم ... یه رویا کشیدیم

واسه زندگیمون ... چه خوابا یی دیدیم

به هم قول دادیم ... که با هم بمونیم

تا هر جا که میشه ... تا هرجا بتونیم

ولی من نموندم ... نه اینکه نمیشد

زدم زیر قولم ... دلم دمدمی شد

حالا گاهی وقتا ... به یادش میوفتم

درست لحظه هایی ... که یادش میوفتم

تموم وجودم ... پر از شرم میشه

به این خاطراته ... سرم گرم میشه ... میشه

به هم قول دادیم ... که با هم بمونیم

تا هر جا که میشه ... تا هرجا بتونیم

خودم زندگیمو ... به حسرت سپردم

درست خاطرم نیست ... ولی پاشو خوردم