شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

بیابان زایی

تمام 

برنامه های بیابان زدایی

 با موفقیت اجرا شد، 

الی یک " د " !


دستم را بگیر



زنانه زمین میافتم 

شاید مردانه دستم را بگیری ! 


**

میخواستم دیگه ننویسم ، ولی اینو نوشتم به خاطر اونی که بهم گفت بنویس ، خودش میدونه کی رو میگم . 

و خداوند معجزه نکرد ...



به نام خداوند بخشنده مهربان


سلام و درود میفرستم به روح مادرم 



تشکر میکنم از همتون 
بخاطر همدردی هاتون ... بخاطر دلگرمی هاتون ... بخاطر دعاهاتون ... بخاطر نگرانی هاتون ...
بخاطر همه چی ممنونم ...
یه تشکر ویژه میکنم از دوستانی که این چند روز پیشم بودن ... دوستایی که تو مراسم مادرم تنهام نذاشتن ...
دست ِ همتونو میبوسم ... امیدوارم بتونم ذره ای از محبتتونو جبران کنم 

هم اکنون که مادرم در قطعه ی نام آوران بهشت زهرا آرمیده ... قلبش تو بدن ِ یه انسان دیگه میتپه ... 
کبدش به یک بیمار تو شیراز هدیه شده ...
کلیه هاشم تو بدن دو نفر دیگه ...
.
.
تو این هفته چندین بار خودم حالم بد بود و تلفنم همراه خودم نبود ...
عذرخواهی میکنم اگه تماس گرفتین ؛ پیام دادین ، و من نتونستم جواب بدم ...

(خیلی سخت بود برام الان تو این وضعیتم بشینم پایِ پلاس و براتون نوت بنویسم ... 

دوستون دارم )




حامد 




این نوشته برای حامده نه من !

....



و خداوند معجزه نکرد ...