شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

اگر من مرد قصه بودم

بالای کوه سیگار می‌کشیدم ، اعصابم خورد بود. گوشیمم هی گُر و گُر زنگ میزد. از دفتر بود.

انداختمش تو ماشین و نشستم رو یه سنگ،از اون بالا زل زدم به شهر و یه پک عمیق به سیگارم زدم . از این شهر کوچیک متنفرم ،از این که مجبورم این خراب شده رو تحمل کنم متنفرم.از رشته ای که درس خوندمم متنفرم ! آخه روزی که داشتم مهندسی معدن رو انتخاب میکردم به عقل ناقصم نرسید وسط میدون شهر خودمون معدن نداره،حساب اینجاشو نکردم که همش باید تو کوره دهات و دشت و بیابون باشم ! تازه بازم جای شکرش باقیه که معدن سنگ آهن و ذغال سنگ نیست . 

ته سیگارم و پرت کردم پایین و یکی دیگه روشن کردم . به خودم گفتم آخه احمق جون وسط این همه گیر و گرفتاری واسه چی با این دختره دوست شدی ،تو اینجا و اون ته دنیا ! آخه تو سال تا سال  گذرت می‌افته اون سمتا که دختره رو الاف خودت کردی ؟ بدبخت حق داشت هر چی از دهنش دراومد گفت . شیش ماهه دوست شدی باش به جز روزی که شماره دادی بهش هنوز یه روز نتونستی بری پیشش ، حق داره دختره فکر می‌کنه اسکلش کردی و میپیچونیش ! 

از ماشین هنوز صدای زنگ گوشی میومد ، رفتم سراغش .ول کن نیستن که ! 

- بله

-سلام مهندس

-به به چه عجب بچه های مالی یاد ما کارگرای معدن کردن 

-علیک سلام گفتی که غر زدن و شروع کردی؟

-خو علیک سلام ،امر کن 

- مهندس فردا معدنی

- آره کسی میخواد بیاد 

-اوهوم مهمون دارید ،وسیله پذیرایی مهیا کن 

-جدی ؟ 

-آره من میام واسه انبار گردانی

-تو میای وسط معدن؟ می‌دونی اینجا کلا پرسنل خانوم نداریم دیگه؟

-خو نداشته باشید ،فقط خودت باش که باید صورتجلسه هارو امضا کنی 

-باشه قدمت سر چشم 

-از دفتر چیزی میخوای تا آخر وقت خبر بده بیارم واستون،خداحافظ


سریع پریدم پشت فرمون و جاده رو رفتم پایین سمت کارگاه . رفتم تو دفتر گفتم فردا مهمون داریم خانوم حسنی میاد.

چشم همه گرد شد،حسنی میاد اینجا چیکار ؟ کارگرا قورتش میدن بابا! 

-غلط کردن کارگرا.هرکی بد نگاش کنه فردا که اومد ،خودم سرویسش میکنم ! شماهام اینجاهارو تمیز کنید فردا میاد دختره نگرخه از کر کثیفی اینجا . سید توام پاشو بریم انبار تر تمیز کنیم واسه انبار گردانی میاد.

نمی‌دونم چرا انقد ذوق دارم واسه اومدنش، تهران بودیم نگامم نمی‌کرد ،هرچی واسش زبون ریختم مخش نخورد ، الان باز نمی‌دونم چرا هوایی شدم.

تا شب دهن همه مون سرویس شد که همه جا تمیز باشه . شب تو خوابگاه خوابم نمی‌برد ،هزار مدل به برخورد اولم باهاش فکر کردم و هی سیگار دود کردم . ساعت  سه بود دیدم دیگه نمیشه،بهش پیام دادم چشم به راهیم ،فکر کردم خوابه ولی سریع جواب داد ،گفت از ذوق دیدن معدن خوابم نمیبره،یه ساعت دیگه را می‌افتم . گفتم ماام ذوق دیدن شمارو داریم. یه شکلک خنده فرستاد . خیلی بی قرار بودم .اصلا یادم رفته بود با اون دختره ی بدبخت دوا کردم و همه فکر و‌ذکرم حسنی بود . پا شدم را افتادم رفتم لب جاده تو ماشین نشستم زل زدم به مسیر تا برسه، این وسطا گاهی پیامم میدادم آمار می‌گرفتم کجاس. خاک ماشینشو که اول جاده معدن دیدم قلبم داشت از جا کنده میشد ، رسید‌ بهم و پیاده شد و مهندس اینجایی چرا ، گفتم چشم به راهت بودم ،خندید . کرایه ماشین و داد و سوار ماشینم شد گفت بریم.گفتم میبرمت اول بگردی بعد کار ،گفت باشه. یهو گوشیم زنگ خورد ،دختره بود .هول شدم ،پیاده‌شدم و‌ با عصبانیت دست به سرش کردم،ولی گند زدم دیگه ،نگاهش عوض شد و ساکت شدگفتم بریم بام گفت نه بریم دفتر .

تا عصر باهام حرف نزد . عصر کارش که تموم شد گفت آژانس بگیرید من برم. گفتم تهران کار دارم خودم میرسونمت.گفت باشه.راه که افتادیم گفتم بخند واسم،چشاش گرد شد نگام کرد،گفتم دیشب تا صبح به ذوق اومدنت نخوابیدم،الانم به ذوق بودن کنارت می‌خوام بیام تهران ،واسم بخند. 

- خنده هارو کس دیگه می‌کنه واستون ، من یه همکارم

 -خنده اون فایده نداره، بهش گفتم دیگه زنگ نزنه.جور نیست هیچیمون باهم . 

-با من جوره؟ 

-تو بخندی جور میشه.خنده اش گرفت ، گفتم تهران محلم ندادی ،اون همه دورت چرخیدم تو دفتر،اینجا عجیب دلم تنگت میشه

-همکاری باید حرمت همکاری نگه دارم

-نگه دار ولی گاهی واسم بخند، اینبار چشماش خندید

گفتم تکلیف منو دلم روشن شد...تا اومدم جمله مو تکمیل کنم گوشیش زنگ خورد.یهو جیغ زد و زد زیر گریه ،گوشی رو گرفتم،اونور خط یکی گفت پدرش فوت شده،دنیا خراب شد رو سرم. با عجله رسوندمش، تا رسید دویید تو خونه ،بنده خدا چه حالی بود .نتونستم تحمل کنم، رفتم تو ماشین نشستم به سیگار کشیدن،شب همه فامیلاشون رفتن من هنوز دم در بودم.گوشیم زنگ خورد ،دیدم خودشه جواب دادم با بغض گفت ببخشید ازتون تشکر نکردم و بغضش ترکید

-غم آخرت باشه

-خیلی تنها شدم ،حس میکنم هیچ کسو ندارم

-نگو هیچکس

-کسی نمونده واسم

-بیا دم پنجره

اومد بیرون و نگا کرد از ماشین پیاده شدم زل زدم بهش،گفتم تا آخر دنیا همینجا واست وایمیستم، چشماشو ندیدم ولی مطمئنم که  خندید...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد