شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

نفس

نفس کم  می آورم وقتی
گرمی نفس هایت 
گلویم را نوازش نمیکند!


لب

1

عاشق شدی و
شعرهایت سرخ شدند 
از داغی لب هایم ...

2

نفس به نفس
داغ لبانت را خریدارم 
بر عریانی تنم 


خودم را به نفهمی زدم 

که نفهمم 

نخواستنت را ! 


برای نبودنت ...

نبودی اشک هایم را پاک کنی ، 

چشمانم خشک شدند

حوا


مجبورم دوستت داشته باشم ،

تو تنها ادم این حوایی !