شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

دوست دارم مهربون باشم !!! مگه چیه ؟؟؟

من میخوام از امروز مهربو ن باشم و عصبانی نشم!!!اخه میدونید وقتی یه لبخند من انرژی مثبت به یه نفر دیگه میده  و اونم به یه نفر دیگه لبخند میزنه چرا  نخندم؟

چرا وقتی یه خانمه کلافه که تومترو کنارم میشینه و از مراسم ختم خواهر زاده ۲۰ سالش برمیگرده رو  شاد نکنم؟

میدونید خانمه خیلی ناراحت بود با همه ادمای دوروبرش دعوا کرد .همه حتی از نگاه کردن بهش فرار میکردن.من کنارش نشستم و بهش لبخند زدم. دخترش بهونه میگرفت و  گریه میکرد . با دخترش حرف زدم و ارومش کردم از خوشگلیه دخترش تعریف کردم و کمکش کردم بتونه شلوغیه مترو رو تحمل  کنه . میدونید همون خانمی که اول همه ازش فاصله گرفتن شروع به حرف زدن کرد و همه دورو بریا از حرفاش لذت میبردن . به همه لبخند میزد . باهام درد و دل کرد و گفت مرگ خواهر زاده اش چقد اذیتش کرده و گفت بارداره واسه همین نمیتونه این فشارارو تحمل کنه .

منم لبخند زدم و بهش حق دادم.

همین !!!

وقتی داشت میرفت بهم گفت تو انقد خوبی که میدونم یه ادم خوب نصیبت میشه خیلی قدر خودتو بدون!!! غرق لذت شدم! یه احساس شیرین ! چرا همیشه همین جوری نباشیم ؟؟

وقتی هر روز با یه سری ادم داریم میریم و میایم چرا سعی نکنیم که درکشون کنیم ؟به قدر کافی فشار عصبی رومون هست بیاید دیگه خودمون بیشترش نکینم. خوشحالم که دارم یاد میگیرم مهربون باشم.

عاشقتونم مهربونااااااااااااا

نظرات 5 + ارسال نظر
خانوم خانوما چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ http://azamgoli.mihanblog.com

ســــــــــــــــــــلام
دوست عزیزم ندا جان
از اینکه به وبلاگم اومدی و به پرسشهایی که مطرح کرده بودم پاسخ دادی ازت واقعا ممنونم و خوشحال میشم که بازم به وبلاگم بیای.
موفقباشی و همواره برقرار

سپاس حتما بازم میام . وب جالبی داری

داود چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ب.ظ

مهربانیت آنقدر زیباست که سنجاقکی روی دستانت بدون ترس آب می خورد.
میدونم جملم تکراری بود ولی دلم میخواد تقدیم کنم به مهربونیت.

خیلی بهم لطف داری . ممنونم از این جمله زیبات. و اینکه اصلنم تکراری نیست

امیر چهارشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 03:57 ب.ظ

سلام ستاره.بسیار عالی!
بابا انرژی مثبت...!
خوشم اومد.منم سعی می کنم مثل تو رفتار کنم که انرژی مثبت بزنه بالا!
فکرشو بکن این قضیه تو جامعمون جا بیوفته!اون موقع دیگه انرژی منفی از روی زمین برداشته میشه!
حالا نوبت یه ذره انرژی مثبته!
انرژی زد بالا لامپا سوخت...

سپاس
داداشی ممنون که هر روز بهم سر میزنی .
خوشحالم که توام پر انرژی مثبتی

پیمان چهارشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ http://paymandorosti.blogsky.com/

سلام خانمی ...

خیلی قشنگه. خیلی به دلم نشست. چه کار زیبایی کردی. با اینکه خودم خیلی مشکلات دارم و درگیری فکری٬ ولی مدتیه که میخوام همینطوری باشم یعنی انرژی مثبت بدم. البته اگه آدمای ضد حال بزارن !!!

من قبلنا بهت سر میزدم. ببخشید . مدتیه خیلی پای کامپیوتر نمیشینم. تو سر بزن. خیلی خوشحالم میکنی .

ممنون از محبتت دوستم. خوشحالم که باز اومدی .

comix شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://reminders.blogsky.com/

سلام آره اون احساس شعفی که از خوشحال کردن یکی دیگه توی دل آدم ایجاد میشه رو واقعا دوست دارم....

مرسی

خواهش عزیزم . امیدوازم جوابی باشخ برای سوالی که تواون ژست مرده بودی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد