شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

حرف هایی برای تو که دوستت دارم !


سلام دوست خوبم 

میدونم کسی که دوسش داری تنهات گذاشته ، حرفاتو خوندم و بغض کردم ، اشکامو از رو گونه ام پاک کردم و حالا دارم با همون انگشتای تر از اشک اینارو برای تو می نویسم .


عزیز ترین من ، میدونم وقتی یکی و دوست داری و بودنش و باور میکنی میشه جزئی از وجودت.  تک تک ذرات وجودت عطر اونو میگیره و اون میشه بخشی از تو ! 

هر چی بیشتر بگذره تو دیگه تو نیستی و وجودت فقط سر شار از اون شده، از خودش ، از عطر تنش ، از صدای خنده هاش و به جایی میرسی که تمام وجودت و روحت ماله اونه و من ( تو )برات معنی ای نداره . اونوقت وقتی اون میخواد ازت جدا شه درد میکشی .با تک تک سلول های بدنت درد رفتن رو حس میکنی . آخه میدونی خیلی وقته به جای خون عطر نفسهاش تو تنت جاریه ! درد رفتنش مثل اینه که با اره بند بند وجودت و از هم متلاشی کنن ! 


بیشتر از هرکسی این درد و میفهمم و بیشتر از هرکی نگرانتم 

دوست من ، عزیز ترینم ؛ باور کن تو دلتنگ اون نیستی دلتنگ اون بخشی از وجودت هستی که اون با خودش برده تو دلتنگ خودتی که با رفتن اون گم شده . 

دنبال اون نگرد ، دنبال عطر همیشگی اون نگرد ، نامه هارو زیر و رو نکن ، هدیه هاشو دوباره نگاه نکن ، عکساشو بغل نکن ، اینا ارومت نمیکنه مهربونم ،تو فقط باید دنبال خودت بگردی !

تو رو خدا خودتو پیدا کن ! اگه میتونستم کل دنیارو دنبال تو میگشتم دنبال اون بخشی از وجودت که رفته ولی خودتی که باید خودتو پیدا کنی. 


به امید لبخندت که از ته ته قلبت باشه ! از ته قلبی که برای خودته ! 


دوستدار تو         

   ندا              

نظرات 11 + ارسال نظر
امین پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:57 ق.ظ

اولش فکر کردم با من هستید
بعد دیدم نه ....ولی منم مخاطب حرفات بود
شکی درش نیست تحت تاثیر قرار گرفتم ولی تو اخرش گفتی اگه میتونستی کل دینا رو میگشتی ....لازم نیست من میدونم طرفم کجاست ...کاری واسمون میکنی وبلاگش رو دارم

تو اصلا مفهوم حرفمو از این که گفتم کل دنیارو دنبالت میگردم درک کردی اخوی ؟؟

میلاد پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://my-lovestory.blogfa.com/

سلام ندا جان

نمیدونم همون ندای آشنا هستی یا اتفاقی به وبلاگم اومدی
ولی ممنون ازینکه احساس همدردی کردی
نگران نیستم چون مطمئنم روزی تو همین دنیا خدا از کسایی که فائزه رو ازم گرفتن نمیگزره




کاش سعی میکردی کمی کنطقی تر باشی

sepehr پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ق.ظ http://sepehrfaridi.blogsky.com/

گاهی با خودت حرف میزنی و باز آیینه ات باور نمیکند...


خیلی زیابود مرسی

مازیار پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ق.ظ http://rigid-feel.blogsky.com

می بینی ندا؟درد مشترک همه...همه همین مشکل و دارن...تف به این دنیا...

دیگه کم کم دارم فکر میکنم یه جور سرماخوردگیه همه بهش دچارن این روزا

امین پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ

درک میکنم
ولی اینجا به نفع خودم برداشت کردم

حسین پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://gheychee.blogsky.com

همین خاطرات
همین خاطرات است که می سوزاند
و می پوساند


همیشه یادگاری ها و خاطره ها بیشتر از ارام بخش تر بودن درد آورن

محمود جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:13 ق.ظ http://hangover.blogfa.com

زیبا بود...مرسی...

محمود جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ق.ظ http://hangover.blogfa.com

از طرف من به اونی که این احساسات رو توی وجودش داره سلام برسون و بگو قدر خودشو بدونه... هرچند که خودم میدونم کیه

کیه ؟

محمود جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ http://hangover.blogfa.com

حالا بماند

باشه

mxu سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ http://mxu.blogsky.com

چقده دوس داشتم این مطلب رو بخونم . . .
آه .
ولی خط اول رو که خوندم به دومی نرسیده بی خیال شدم .
گنگه حرفام اما اگه تو این کامنت نظارم شاید یه صدایی بیاد و بترکم ....
بغضه دیگه ...
همون آه ................



هعیییییییییییییی

محمد دوشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ق.ظ http://ostovar71.mihanblog.com

دارم میمیرم از وقتی که سراغم رو نمیگیری...(مشکل من این بود هرجا رنجیدم خندیدم.فکر کردن درد نداره محکمتر زدن..)
خوشحال میشم به وبم سر بزنین...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد