شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

عجب برفیه !

 

چقد برف خوشگلیه  

خیلی خوبه تو محل کارم دقیقا روبه روی یه پنجره میشینم و میتونم از بارش برف و بارون لذت ببرم  !

 



این دوتا عکسو پار سال از جلو در شرکتمون گرفتم

نظرات 14 + ارسال نظر
ساسان سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ب.ظ http://nightmelody.rozblog.com

جون خودت عکستو بردار برادر کوچولوم از وحشت زبونش بند اومد!!!!!!!!


خب نگاه نکنه !

مازیار سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://rigid-feel.blogsky.com

عکسه واسه من نمیاد جریانش چیه؟!!!!!!!!!!!!!!!
دیدی تا رفتم تهران برف بارون شد



خب پاشو بیا دیگه

امین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:33 ب.ظ

اونجا داره برف میاد
اینجا داره بارون میزنه ...اینقدر باحاله بارونش



آخی جام خالیهههههههههههههه

خودم سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

میگم هر چی امکاناته مال تهرونیاس

پاشو بیا تهران خب!!

امین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://cheragah.blogsky.com

اخه دوستم بعد از اموزشی افتاده بود پیش ما ...
کلا 20 روز توی یگان خدمت کرد
بعدش منم گوشی داشتم بهش دادم زنگ میزد به دوستش
این جوری شد که
میخوام عوض کنم علاقه ی بسیار شدیدی هم به 0936 دارم
اخه این خطو مامان واسم گرفته همچین رنده
.... ... 0939
دیدی چقدر رنده اجی

خلاصه که خودت عوض کن !!!

خودم سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:22 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

صورت مساله رو عوض نکن! چرا باید اینطور باشه؟!

هر چی برفه مال تهرونه، هر چی دانشگاهه خوبه مال تهرونه، هر چی داف ِ شاسی بلند ِ رنگ اسپورت ِ مدل ۹۰ ِ مال تهرونه، هر چی نمایشگاه بین‌المللیه مال تهرونه، هر چی ... هر چی ... و ...

والا م حاضرم تهرون با تمام امکاناتش ببخشم به تو
برم یه شهرستان کوچیک زندگی کنم!!
والا به خدا اعصابمونو تو این تهران از دست دادایم !

امین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:55 ب.ظ

وات
من خیال میکردم همه این چیزا رو داری به شوخی میگی
نمیدونستم قضیه جدیه ...

مگه م ا شوخی داریم آخه ! !
دختره مورد اخلاقی داره !!!
تو نمیتونی تصور کن ی زنا تا چه حد میتونن وحشنام باشن! باهات کاری میکنن که خودت از خودت بدت بیاد !!
پس از این خانم فاصله بگیر !!!!

امین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:04 ب.ظ

اسم کوچتون ...اویزه ؟ نه میدونم که نیست
گوشیتون 5700 نوکیاست اره

اوهوم
گوشیه من نبود گوشیه همکارم بود نمیدونم چیه گوشیش

امین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ

دیگه پیام نداده تازه اگرم بده منم نمیدم اون شب دیگه قهر کرد برای همیشه
منم برگردم هنگ دیگه با خودم گوشی و خطم رو نمیبرم ...قول میدم حوصله ی دردسر رو ندارم
پارسال گرفتی ...محل کارت رو پیدا کردم
تهران - کوچه اویز
اینجا بارون میاد هر کاری کردم عکس خوبی در نیومد توی دوربین عکسها روانی میکنه ادم رو .....توی کامپیوتر



اره اسم کوچممون تکه تو کل تهران

اتفاقا دقیا اون ساختمون پشتی شرکت ماست

مازیار سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://rigid-feel.blogsky.com

کلک عکسا عوض شدن؟اخه واسه من باز نمیشدن...
اخ عجب برفی...
جونم وزغ زرد!!!عاشقشم...
بغلشم که پدرش ایستاده!!!!
شرکت چی هست؟!!!
عکسا چقد فرق دارن...یکیش محبت و دوستی و اون یکی انگار وسط یه دشت بی اب و علفه!!!


i2 ساله همیشه دم در شرکت ما پارکه نمیدونم برای کیه :دی
جفتشون یکس ان

اون عکسه ته کوچس این عکسه دم در شرکته

محمود سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ http://hangover.blogfa.com

اون ماشین چقد خوبه خوابش میاد
عاشق برفم

حسین سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://gheychee.blogsky.com

عکس اولت خیلی قشنگ بوود
منم یه عکس همینجوی از ماشینم دارم که البته برف رووش خیلی بیشتره و ماشین مدفون شده
بعدا میذارم

مرسی


اوهوم خودمم اون عکسو خیلی دوست دارم

sepehr چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ق.ظ http://sepehrfaridi.blogsky.com/

میدونی از چیه این عکس خوشم اومد؟؟ لبخندی که اون توری زده! خیلی زیبا.... :)



اوهوم از بین همه بچه ها فقط تو این لبخند و دیدی

بچه شیر چهارشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ

شوخی:

سیلوووووووووم اینا
اسم کوچه "آویز"
منو یاد یه چی انداخت
چی بود؟
آویزِ آویزانِ تردید توام
از بیست و دوم دی تا الان میشه 20 روز
الافی این امضا
ارزانی خودت
نوموخوام اصن

من میرم دیگه وبلاگمم سر نمیزنم
خدا یا کمک کن ماهم یه شرکتی بزنیم بعد برف بیا ازش عکس بندازیم
اسم شرکتمو میزارم
شرکت آویز گسترانِ پرفروغ

ستاره دلت همیشه پرفروغ
راستی فروغ فرخزاد که بود وچرا؟
خواهر داداشش بود چون براش شعرشو اسکنیده بود با امضا به داداشش هدیه داده بود
--------------------------------------------
جدی: آجی باورت میشه تا حالا هیچ دختری کمکم نکرده از یکی ترجمه میخوای میگه باشه ولی سرکارت میذاره
یکی هم تو اینجوری
نمیدونم چرا اینجوریه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دیگه نمیخوام میسی مزش رفت
--------------------------------------------



آجی ببخشید
به خدا انقد دیر میرسم خونه که هیچی یادم نمی مونه :(
امشب از خونه میفرستم برات :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد