شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

تولد


عطر گرم نگاهت 
جاری شد بر زمستان 
و جادن داد به خورشید بی جان بهمن

آرام  ترین   آغوش دنیا ، میلادت مبارک !

 
برای تولد اجی لیلا

سلام مامانی !


سلام مامانی 


دلم تنگه برای دستهای کوچولوت که ندیدمشون و شاید هیچ وقت نبینمشون ! آخه میدونی مامانی هنوز خودشم کوچولو و پیش مامان باباش زندگی میکنه . معلوم نیست هیچ وقت بابایی تو با اون اسب سفیدشبیاد دنبال مامانی یا نه !  ( به خدا به جوراب سفیدم بیاد قبول میکنم ) ولی مامانی از الان دلتنگه چشمان شیطون تو شده . 


چن وقت پیشا شروع کردم قصه های شاهنامه رو برات نوشتم، به زبون خودت،آخه میدونی فردوسی خیلی سخت نوشته و تو ممکنه بعضی حرفاشو متوجه نشی برای همین به زبون خودت نوشتمشون. که وقتی دنیا اومدی شبا با بابایی سه تایی بشینیم و او ن قصه هارو بخونیم 


مامانی امروز یه چیزایی دیدم که ناراحت شدم  می خوام قبل از این که به وجود بیای قبل اینکه به دنیا بیای ازت قول بگیرم. 

به من قول بده  هر چقدرم که زندگی سخت شد و ادمای دورو برت سیاه شدن تو سفید باشی !!! 


مامانی دوست ندارم بعدهاااا برای اشتباهاتت مثه جوونای الان نداشتن تفریح و آزادی رو بهونه کنی . نمیخوام ادم بدی بشی و بگی جامعه بده ، نمیخوام کلاه کسی و برداری حق کسی ر و بخوری به بهونه اینکه اینجا قانون جنگل حکم فرماست !!! 


مامانی تو باید خوب باشی ! پاک زلال مثه آّب! اونقدر زلال که با نوازش نسیم دلت بلرزه اما باز هم خودت باشی !! هیچ کشی نمیتونه تو رو تغییر بده تو باید جاری باشی و زلال !

بهم قول بده که هیچ وقت به کسی بد نکنی!

از الان نگرانم نگران اینکه چه جوری تو رو باید بزرگ کنم که انسان  بودن رو یاد بگیری !! 


مامانی میدونم که نا امیدم نمیکنی  من و بابایی ( هنوز که نیومده ولی هر وقت بیاد نظر اونم همینه ) بهت افتخار میکنیم .


دوست دارم برای شب اول که اومدی خونه  با این آهنگ لالا کنی : 


گل گلدون من شکسته در باد
تو بیا تا دلم نکرده فریاد
گل شب بو دیگه شب بو نمی ده
کی گل شب بو را از شاخه چیده
گوشه آسمون پر رنگین کمون
من مثل تاریکی، تو مثل مهتاب
اگه باد از سر زلف تو نگذره
من می رم گم می شم تو جنگل خواب
گل گلدون من ماه ایوون من 
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب
آسمون آبی می شه 
امّا گل خورشید 
رو شاخه های بید
دلش می گیره
درّه مهتابی می شه
امّا گل مهتاب
از برکه های آب
بالا نمیره
تو که دست تکون می دی
به ستاره جون می دی
می شکفه گل از گل باغ
وقتی چشمات هم میاد
دو ستاره کم میاد
می سوزه شقایق از داغ
گل گلدون من ماه ایوون من 
از تو تنها شدم چو ماهی از آب
گل هر آرزو، رفته از رنگ و بو
من شدم رودخونه دلم یه مرداب


شب به خیر عزیز مامان



پ.ن 1: عکس خواهرزاده کوچولوم مهراد و منه  خیلی پسر شیرینیه .

آرزو

زیر سنگینی سکوتت له شدم!

کاش نه شنیده بودم،

منی که در انتظار پاسخ تو سبز شده بودم 


و تو دوخته بودی لبت به سکوت و سکوت و به لبت ؛


وقتی که من تمام قد سوال شده بودم !

---

برای بهزاد داداشی گلم 


این عکسم اون یکی شعریه که داداشی دوست داره ببخشید بابت بد قولیم داداشی گلم






عجب برفیه !

 

چقد برف خوشگلیه  

خیلی خوبه تو محل کارم دقیقا روبه روی یه پنجره میشینم و میتونم از بارش برف و بارون لذت ببرم  !

 



این دوتا عکسو پار سال از جلو در شرکتمون گرفتم

سلام

جاتون خالی  خیلی خوش گذشت .



این عکسو موقع برگشت گرفتیم .

دربند 1390/10/06

تقریبا ساعت 3.30