شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

زنانه


 

من زنم !

پیش تر ها من را ضعیفه میخواندند ، کنج خانه نگه میداشتند واز طبیعی ترین خواسته هایم محروم بودم ، نه به این دلیل که حقی برایم قائل نبودند ، نه. به این دلیل که معنای غیرت را نفهمیده بودند . میخواستند هرزگی نگاه دیگران زلالی وجود م را نلرزاند ، انقد این  غیرت چشم هایشان را کور کرد که کم کم وجودم را هم ندیدند و من شدم بخشی از لوازم منزل ، که بود و نبودم حس نمیشد ، خواستم قد راست کنم، خواستم بگویم هی، مرد من ، من همسرت هستم ، هم سر ! یعنی کسی که باید هم سرت باشد ، برابر با تو ، شانه به شانه تو ، اما نمی دانم از کدام گوشه دنیا ، کدام از خدا بی خبری هوار کرد کرد که زن با مرد برابر است و درفش حقوق من را گرفت و شد زبان من !

من را به زور از کنج خانه کشید بیرون و من مرد شدم ! زنانگیم زیر فشار مرد بودن  و پا جا پای مردان گذاشتن له شد ،من راننده تاکسی شدم ، قصاب شدم ، کارگر ساختمان شدم ، منشی  شدم و بعضی روزهای خوش شانسیم وکیل و دکتر  و مهندس هم بود م ، زیر این همه فشار زنانه گی ام را گم کردم .

شب ها خسته که به منزل بر میگشتم  خسته تر از مردم ، روزنامه میخواندم تلخ چایی مینویشیدم و موقع خواب خر و پف میکردم ! انقدر مردانگی به خرج دادم که مردم مردانگی را از یاد برد . دیگر ساعت 9 شب زباله دم در گذاشتن کار مرد خانه نبود، مرد و زن برابرند، پریدن رو ی پشت  بام و تنظیم دیش ماهواره کار مرد نبود ، انقدر همه جا تک و تنها رفتم که مردم یادش رفت گوشه و کنار این شهر برای یک زن تنها خطر ناک است ! دیگر 10 سب تنها بیرون بون بدون احساس حمایت همسرم عادی بود ! مردم یادش رفت من زنم، فکر کرد من هم مثل او  بی نیازم از مراقبت ! حق داشت، خودم مردانگی به خرج داده بودم !

اری منم زنم ، زنی که زنانه گیم زیر چکمه های مرد سالاری و چکش های فمنیسم له شده !

 

من خودم را گم کردم زیر پرچم فمنیسم ! فمنیسم از حق من دفاع نکرد ، فمنیسم زنانگی ام را کشت !

من نه میخواهم مرد باشم ، نه میخواهم ضعیفه باشم ، لطفا بگدارید من یک زن بمانم.

مرد من بگدار همسرت باشم شانه به شانه تو، برابر با تو ؛ گاهی به شانه های  من تکیه کن و بگذار  با ظرافت زنانه ام همچون بند بازی ماهر تو از باریک ترین مرز های خطر ها بگذارانم و گاهی هم من در آغوش تو از دل امواج مهیب حوادث بگذرم .

من زنم ! زنی که مایه آرامش است ، مظهر عشق است و ایثار .

شرم ندارم از این که صبح ها صبحانه درست کنم و شبا شام بپزم ، در مقابل آرامش و لبخند زیبای مردم راببینم. شرم ندارم از این که خانه دار باشم و کودکم به جای مهد کودک در آغوش من بزرگ شود،  من فقط میخوام زن باشم، بگذارید زنی باشم با ظرافتهای زنانه اش  !

پ.ن 1: این متن صرفا عقاید شخصی من نسبت به اوضاع و احوال فعلی جامعه اس دوست نداری صفحه رو ببند، دوست داری با درج منبع منتشرش کن .

پ.ن 2: من با این که زن و مرد حقوق برابر دارن کاملا موافقم ، ولی این امر از نظر من تو  حقوق اجتماعی مثل تحصیل داشتن شغل و ... اینجور چیزاست ، نه این که من بخوام ظرافتمو فدای این کنم که ثابت کنم هر کاری یه مرد میتونهانجام بده منم میتونم ! نه آقا نمیتونم ! یه مرد هم خیلی از کارایی که من میتونم انجام بدم رو نمیتونه انجام بده ! وجود من ظریفه ، شکننده اس ، روحم لطیفه ، دلیل نداره بخوام این لطافت رو فدا کنم !

پ.ن 3: اگه یه بار دیگه یه زن بگه مردا این روزا مرد نیستن میزنم لهش میکنم ! خودمون گند زدیم !

پ.ن 4 : خیلی حرف مونده که بگم ولی فعلا سکوت بهترین گزینه اس !  

 

لطفا در گوگل پلاس این پست را + و منتشر کنید :  

 

               " دریاچه ارومیه را نجات دهیم "

نظرات 18 + ارسال نظر
تب ۴۰درجه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:36 ق.ظ

سلام
در رابطه با حسی که پیدا کردی فقط میتونم بگم
یک کمی تا مقدار بسیاری فمینیستی شده
خدا به داد مخاطب خاص برسه!
در رابطه با له کردن آقایون یا برخی آقایون
زندگی جاده ای هستش که کم وبیش
مثل کارگاه نمدمالی میمونه
بسپارش به جاده ها !
در مورد موضوع سوم که عکسهای انتخابی مطالب هستش
آتش به جان میزند!!!

باور کن فمنیسم نشدم
ولی دوست دارم خانم خونه باشم و به مردم تکیه کنم ، نمیخوام مردتر از مردم باشم !

مرسی :-*

محمد پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:16 ق.ظ http://nathaneil.blogsky.com

انصافا این پستت فمینیستی بود....کم مونده پست نژاد پرستانه بدی....بگذریم یه جمله همیشه کاربرد داره اونم اینه که:هر کی یه یه سلیقه و عقیده داره....و ممکنه با تو در تضاد باشه...الان همین وعضه شاید یه سری خودشون می خوان کار کنند....بعضی ها هم نمی خواهند

بابا کجاس فمنیسم بود ؟؟؟

من موندم فمنیسم کجای این پست بود ؟

Haamed پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

همممم به قول خودت: برخی از جاهای اون رو قبول دارم و برخی جاهای اون رو رد میکنم. درسته: خیلی از این زن ها زنانگیشون فدای کارهایی شده که حتی برای یک مرد هم سنگین هست. هر چیزی جایگاه خودش رو داره. گاهی اوقات جابجا شدن برخی چیزها در ظاهر خوب هست ولی باید دید خود زن نظرش در این مورد چی هست. خیلی از زن ها از بودن در خونه و انجام کارهای زنانه لذت میبرن و بسیاری هم (مخصوصا در این دوره زمونه ی جدید) بودن در خونه و انجام کارهای زنونه رو نوعی توهین به خودشون فرض میکنن.
من که نظرم این هست: باید در این طور مسایل انتخاب رو به خود زن واگذار کرد. اینکه هر کدام رو دوست داشت به سلیقه ی خودش انتخاب کنه و یا ترکیبی از اونها رو داشته باشه.
واقعا من به چشم خودم دیدم که برخی از این زن ها چه زجری رو متحمل میشن، اینکه باید هم زن باشن و هم مرد. گاهی توی اون گم میشن.

من نمیگم زن بشینه تو خونه و خونه دار باشه !
من میگم
زن اگه داره کار هم میکنه کاری باشه که با روحیاتش مطابقت داشته باشه ، و این که اون کار به روحش و جسمش آسیب نرسونه .
من یادمه یه همکلاسی داشتم که تو مترو دعوا کرده بود با یه اقا ! اونم به خاطر این که آقاهه بلند شده بود و جاشو داده بود به این خانمه که اذیت نشه ، خانمه داد و بیدد راه انداخته بود ، تو فکر میکنی من ضعیفم یا از تو کمترم که جاتو دادی بهمن !
خلاصه در کل هر دو طرف به هم نیاز دارن و ویژگی های شخصیتی شون باهم کامل میشه ، اگه قرار بود زن و مزد عین هم باشن که خدا زحمت خلقت زن رو به خودش نمیداد که !
قراره مکمل هم باشیم و لی با حقوق برابر!

Nima پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ب.ظ http://www.MidNight-Cafe.blogsky.com

زندگی سخته ...

Nima پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

ندا جان قبول کن اکثرکارای سخت بر عهده ی مرد هاست !!!
خانوما خیلی نقشی ندارن .

خوب حتما تواناییشو دارید :دی

فاطمه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

سلام
این نوشته ها اصلا ربطی به فمنیسم نداشت.مشکله جامعه امروزی ماست و حقیقته. ما خودمون غنی ترین فرهنگ ،تمدن و مذهب رو داریم.... این بحث خیلی مفصل و برای من جالبه حیف که اینجا مجالش نیست....فقط اینو بگم که در رابطه با زن و نقشش در جامعه و خانواده نباید به راهکارها و اصولی که متفکرای غربی ویا حتی شرقی به خوردمون میدن اعتنا کرد....
به قول پروین:
بهر زن تقلید،تیه فتنه وچاه بلاست
زیرک آن زن کو رهش این راه ظلمانی نبود

بدبختی زنهای جامعه ما فقط تقلید کور کورانه س. باید مطالعه کنیم وبیشتر بدونیم ......

اره متاسفانه
زنهای ما خودشونو گم کردن

امیذوارم بالاخره یاد بگیریم که این تفکر ماست که ما رو از حیوان متمایز کرده !

طراوت پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:14 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

مطلبت جالب بود و قابل تعمق.
فمنیستی هم نبود انصافا. اما...اما الان زمونه تغییر کرده. اینی که میگی درسته اما امکان ناپذیر. حتی خود ما خانوم ها هم نمیخوایم که از کارایی که برای ما ساخته نشده دست بکشیم. یعنی از کارای سنگین. مث آقایونی که دیگه حاظر نیستن از شغل ظریفی که دارن جدا بشن. چون همه خواستیم همه کارارو امتحان کنیم و کم کم اینی شده که الان هست.
یکم زمونه قاطی پاطی ای شده! اما اینقدرام که میگی داغون نیستا

اره انقدا داغون نیست خیلی داغون تر از این حرفاس

طراوت خیلی بحث دارم راجب ای ن موضوع
ببین فکر میکینی بالا رفتن آمار فساد اخلاقی و طلاق دلیلش تو جامعه چیه ؟؟؟

ئقتی زن که ستون خانواده اس ب یخیال وظاف خودش بشه و بخواد مردونه وارد میدون بشه وقتی که مرد تو همون جایگاه قبلب بمونه با مسئولیتای کمتر و دلسرد نسبت به زندگیش ، دیگه کانون گرم خانواده ای نمیمونه طراوت !
دلگیرم از دست اون زنی که از زندگیش میزنه و سر کار میره ، بعد با منت تا شوهرش دهنشو باز میکنه استقلال مالیش رو به رخ میکشه
قبلا زن و مرد جفت میشدند و ما میشدن
اما الان همه من شدن ! دیگه مایی نیست .

آلی پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام و درود دوست خوب و نازنین
مثل همیشه بهترین رافکر میکنی بهترین را انتخاب میکنی بهترین را مینویسی خیلی جالب بود با لذت فراوان خواندم مطلب تان حرفه ای بود جسارت نمیکنم چیزی بنویسم کاش همین خانومها برای خودشان بهاء میدادندبستری مناسب فراهم میکردند و این موضوع ها را بحث و گفتگو میکردند.درکشورهایی مثل ایران کلمه زن و مرد بصورت تکه کلام استفاده میشود هرکدام در جایگاه خودش زیبائی و لطافت خودش را داردبنظر من نمیشه این دو موجود را از هم منفعک فکر کرد نه امکان ندارد تمام کننده همدیگرهستند اصلا"زیبائیشان در همین است خیلی دوست دارم مکانی بودم و سطر به سطر نوشته ای شما را تفسیر میکردم برای هر سطری ساعت ها مطلب دارم بنظرمن برزگ ترین مشکل ما ایرانی فاصله داشتن جداگانه فکر کردن جداگانه نظر دادن و..... میباشد کمتر مطلبی را به نتیجه میرسانیم وقت مطرح میکنم متاسفانه این مشکل در تمام رشته ها وجود دارد.
ندا عزیز وب لا گتان این امکان را داشت که بتوانیم صدها سطر بنویسیم
دوست عزیزم خوشحالم وب لاگ داردی و خوشحالم که مینویسید
آرزو میکنم عمرباشدکتابهای زیبائی از شما بخوانم
خیلی مواظب خودت باش

ممنونم سعید جان ، مثل همیشه لطفت شامل حالم شد ،
باعث افتخارمه که نوشتهامو دوست داری

یک پیر پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ http://arshadane.persianblog.ir

سلام ندا خوبی؟داشتم به حرفات فکر میکردم به نظرم منطقی میاد .نظرمو میگم .حرفای احیای حقوق زن مثل این شده که 2 تا راننده میخوان از هم سبقت بگیرن.وقتی کسی شروع میکنه به سرعت گرفتن و با تمام قوا سعی میکنه تنها هدفش یعنی جلو زدن رو تامین کنه یهو چشم باز میکنه و میبینه ای دل غافل سرعت رفت رو 200 و الان که چپ کنه .مشکل زن در جامعه همینه.اولا زنها به خصوصیت مردا گند نزدن این خاصیت انسان برای ساده زیستیه.دوما تا اونجایی که یادمه زن از اول شروع کرد به پیشی گرفتن ولی متاسفانه مرد ها سو استفاده کردند و به کاری وادارش کردند که از دست مرد هم ساخته نبود ولی زن برای اثبات خودش مجبور به انجام شد.سوما هیچ انسانی دوست نداره زیر فشار زندگی کنه و تا وقتی بتونه کارهاشو با کسی قسمت کنه این کارو میکنه پس مرد و زن با هم فشار رو تحمل میکنند تا یکی خم نشه.
ببین در کل به نظرم انجام این همه کار از هر کسی به زعم انسان بودنش بر میاد مشکل دل خستگی یک زنه که زمانی شروع میشه که انگیزه ای برای انجام دادن این کارها نداره و پشتوانه خوبی برای تمام زحماتش نیست.

هم
مهتاب جان مردها دیگه مثل قبل مسئولیت پذیر نیستن، خودشون رو از خیلی مسادل کنار میکشن و زن هم پاشون میاد اون مسئولیت رو به دوش میکشه ، یه ججورایی مردا رو بد عادت کردیم

خوب درد همین جاست !
من که عقل و شعور دارم نباید اون کارو میپذیرفتم ! من باید در نظر میگرفتم که من یک زنم و واقعا نه جسمم و نه روحم تحمل خیلی مسادل رو نداره ، خودم اشتباه کردم ، بدون فکر پریدم وسط میدون و هوار زدم که آی نفس کش ! رقیب با سیاستم خوب فهمید چه به روزمون بیاره

زن اگر به جایگاه خودش برگرده مطمئن باش همیشه حمایت و پشتوانه برای تمام کارهاش داره
ولی الان خودمون کاری کردیم که بقیه فکر کنن لازم ندارید حمایتمون کنن . و اونقدر دنبال رقابت با مرد ها هستیم که باعث شده همونکاهایی که مردا با اکراه میپذیرفتند یا براش پاداش خوبی طلب مبکردن ما با جون و دل بگیریم ر قبال هیچی !
پس قبول کن که خودمون گند زدیم .

ممدوسین جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.se

زن بودن چیزی است به مراتب پیچیده تر از مؤنث بودن و این را خود زنان نیز فراموش کرده اند.
«کارل گوستاو یونگ»


برای درک بهتر از تفاوت زنانگی با مؤنث بودن رجوع کنید به کتاب «زن بودن» از دکتر تونی گرنتس



فکر کنم فرق مونث بودن با زن بودن و خوب بدونم

دیدگاه شخصی دارم درباره این مطلب
حالا حتما این کتابم میخونم

قیچی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ http://gheychee.blogsky.com

تعجب میکنم از کسانی که این پست رو فیمنیستی خطاب کرده بودن....به نظرم برخلاف رای دوستان، این یک پست آنتی فیمنیسم بوود.
و ایضا بنده به شدت با پ.ن2 موافقم

خدا رو شکر یکی فهمید این پست ضذ فمنیسم بوده


بعله
پی نوشت 2 هم به شدت با شما موافقه :دی

مرسی اومدی
حضورت دلگرمیه

ممدوسین جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ق.ظ http://qalamrizha.blogspot.se

راستی به خانومه تو عکس بگو سرشو بالا بیاره ....



به زن نگاه ابزاری نداشته باش برادر :دی
سرش بالا نمیاد :دی اون الان له شده :))

یک پیر جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:46 ق.ظ http://arshadane.persianblog.ir

یادمون باشه تو هیچ مشکلی 1 طرف قضیه مقصر نیست.زن از همون قدیم بالاخره کار میکرده نه هر کاری ولی کاری بوده که از دست مرد هم بر میومده .مرد جنبه مدیریت زندگی رو بیشتر بر عهده داشته ولی الان هر دو دارن مدیریت میکنند مثلا زن قالی میبافته مردبیرون خونه کار میکرده .چرا اون زمان کسی نمیگفت که زن بهش فشار میاد؟به نظرم چون دو طرف میدونستن کجای زندگی باید کوتاه بیان مرد ارزش کار زن رو قبول داشته این هم بر میگرده به تربیت خانوادگیش.نه برخورد همسرش.تواضع توی نوع بشر واژه خیلی سنگینیه که بعضی ها جه زن چه مرد یاد نگرفتن.
بعد هم تو این قضیه" قبول کار سنگین با پاداش کم" باید در نظر بگیری 1 عده از زنها هستند که بدون هیچ مردی زندگی میکنند و اینا باید خرج خودشون و در پاره ای موارد خرج خانواده ای رو بدن.پس قبول کار سنگین با ارزش کم یک اجبار و نمیتونه بر اساس عقل عمل بشه.یادمه استادمون التماس میکرد هر کاری رو با قیمت خودش انجام بدید چون به کارای دیگران ضربه میزنید اما واقعا کسی که مجبور این حرف براش معنی نداره.یا زنی که تو مترو لباس زیر میفروشه و از خجالتش میاد زیر چادر نشون میده .
واقعا مسله رو از هر طرف نگاه میکنم میبینم اینکه زن برگرده به زمان قدیم غیر ممکنه چون نه جامعه میپذیره و نه کسی حمایت میکنه.



میای حضوری یه برنامه بزاریم بشینیم راجبش بحث کنیم ، تقریبا عقایمون نزدیکه ، ولی یه جورایی داریم با دو تا زبون مختلف میگیمشون
من نمیخوام زن بشه همون زن سنتی ، من میخوام زن امروزی واقعا زن امروزی باشه نه یه مرد !

نوشین جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ب.ظ http://www.enekaseroya.blogfa.com

سلام ندا جون
خوبی؟
سال نوت مبارک
۹۹.۵٪ باهات موافقم اون ۰.۵٪ واسه روز مبادا گذاشتم



فدات شم :))
لطف داری

محمد معظمی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.mohamadmoazami.blogfa.com

سلام خوبین سال نو مبارک .وبلاگ خوبی دارین خوشحال میشم یه سری هم به مام بزنین [گل]


ممنون

محمد معظمی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.mohamadmoazami.blogfa.com

سلام خوبین سال نو مبارک .وبلاگ خوبی دارین خوشحال میشم یه سری هم به مام بزنین [گل]

Samira جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ب.ظ http://seraphic.blogsky.com

ندا عالی بود...مرسی.......


فدات عزیزم !

مازیار جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://rigid-feel.blogsky.com

ندا من سر تعظیم فرود میارم در برابر حرفات...کاملا حرفات درست بودن...
به خدا اگه زن ها مثل تو فکر می کردن اینقدر همه چی قاطی نمیشد...
البته مردا هم همین طور...




اگه مردا مثه من فکر میکردن که الان دنیا گلستان بود :))
مرسی
تعظیم متقابل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد