شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

...نگاه من نوازشم بلد نیست!





یه سری شعرا و جمله ها اعصابمو میریزن به هم ؛ میریزم به هم که چرا من قبل شاعرش اونو نگفتم! 

مثل این یکی : 

الان ای  کاش نزدیک تو بودم تو این راه مه آلود شمالی
با این آهنگ دارم دیوونه میشم پر از بغضم فقط جای تو خالی
ما با هم تا حالا دریا نرفتیم از اون خونه از این دنیای خودخواه
تو رو شاید یه روزی غصب کردم به اندازه ی یک سفر کوتاه
میخوام تو آینه ها بهتر از این شم نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم که تو چشمای من تسلیم میشی
تو مغروری نمیذاری بفهمم که احساست به من تغییر کرده
دلت از آخرین باری که دیدم توی آغوش سردم گیر کرده
چه خوبه پیرهن منو بپوشی بهم تکیه کنی تا خسته میشی
تا بارون بند بیاد بمونی پیشم تو اینجوری به من وابسته میشی

میخوام تو آینه ها بهتر از این شم نگاه من نوازشم بلد نیست
به خاطر تو التماس کردم با لبهایی که خواهشم بلد نیست
میخوام محکم نگه دارمت این بار تو که باعث دلتنگیم میشی
بلایی به سر خودم میارم که تو چشمای من تسلیم میشی

نظرات 19 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:39 ب.ظ http://fcuk.blogsky.com



یعنیا!

یعنی چی ؟

یک پیر سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ http://arshadane.persianblog.ir

چرا بلاگ اسکای واسه من با پروک سی باز میشه؟؟؟؟
باهات موافقم بعضی حرفا انگار مال تو بودن.
ولی حرفای خودت قشنگتر از اینه باور کن.
پ.ن : مصرع اول "نزدیکم" ک جا افتاده

مرسی مهتاب جونم :-*

قیچی سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ

آهنگت خیلی حال داد مرسی



فدات قابل نداشت

Haamed سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

قبال که حسش بود گاهی قطعه شعرهایی میگفتم ولی الان اصلا نمیتونم تمرکز کنم.
کاش امشب بخوابی صبح بلند شی ببینی همه چیز درست شده



عجله نکن خوب
درس میشه :)

Masuod چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:02 ب.ظ http://khoone-mojarradi.blogsky.com

سلام
من هم گاهی این حس بهم دست میده...
شعر قشنگی بود.



آهنگ فوق العاده ای هم داره

Nima چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:05 ب.ظ http://www.Apathetic.blogsky.com

man hatman barkhord mikonam
shoma nanahat nabash
asan ki b kie ?!
neda jan besyar shere zibaei gofi

این که شعر من نیست :دی این آهنگه علی لهراسبیه شعرشم فکر کنم برا مونا برزویه اس

Nima چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

aha

میثم چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ب.ظ http://meyssamg.blogsky.com

سلام....

آپــــــــــــــــــم و خوشحال میشم سر بزنی دوست عزیز...

کاوه چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:12 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

سلام ندا جان..

از اینکه هنر و کارای قوی دیگران رو ندیده نمیگیری خوشحالم..

ولی بی اغراق باور کن نوشته ها و شعرای ندا هم احسنت گفتن دارن

لطف داری
ولی من خیلی عقبم تو هنر !

آری پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:39 ق.ظ http://ary-f.blogfa.com

آی گل گفتی

Ali Aria-SheyZad پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ

سلام دوست عزیز...
اگه رپ هم تو وبلاگت میزاری میتونم کمکت کنم!!!
باهام در تمتس باش!!!
۰۹۳۶۵۷۲۹۷۴۸ علی آریا

دلداده پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 11:35 ق.ظ http://http:/WWW.DELDADEH70.MIHANBLOG.COM

لحظه های کاغذی


خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته
خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده
خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری



سیامند پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ب.ظ http://www.heloymokriyan.com

سلام هر موقع که اراده کنی میتونی خواستن توانستن است راستی ندا اگه خیلی دوست داری میتونی بری به باشگاه های کوهنوردی اونجا میتونی به ارزوی خودت برسی به امید موفقیت



خوب نمیشه دیگه :)
چون محیطا خیلی مردونه اس و منم چون دخترم خانوادم دوس ندارن تو این محیطا رفت و آمد داشته باشم
خودم تنهایی میرم و میام دیگه
ببینیم خدا چی میخواد ، اگه کوهنوردم نشم ، وصیت میکنم جسدم تو کوهستان کی تو دفن شه

Ali Aria-SheyZad جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام دوست عزیز.
اگه رپ هم میزاری تو وبلاگت میتونم کمکت کنم!!!
اگه خواستی با من در تماس باش!!!
علی آریا ۰۹۳۶۵۷۲۹۷۴۸

سیامند جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ق.ظ http://www.heloymokriyan.com

سلاو ندا چونی باشی فهمیدی چی گفتم میگم سلام ندا چطوری خوبی ، ندا یه پیغام رو فیس گذاشته بودم قبول نکردی داخل فیسم مطالب جالبی هست شاید بکارت بیاد تونستی برو یه نگاه بنداز

ممنونم
حتما سر میزنم

دلداده جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ق.ظ http://http:/WWW.DELDADEH70.MIHANBLOG.COM

سلام دوست گرامی
شروع ماه زیبای اردیبهشت رو بهتون تبریک می گم.
حدس می زنم شما هم مثل من متولد اردیبهشت باشید اگه حدسم درسته تولدتون توی هر کدوم از روزهاش هم که باشه از حالا مبارک.
بهار یک زن اردیبهشتی

ممنونم لطف داری :)

فـــــــر یــــــــد جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://www.farid-m.blogsky.com

سلام وبلاگ خیلی باحالی داری اگه تونستی به من هم سری بزن

***************************************************

...ღ♥ღ
..ღ♥ღ
..ღღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ
...ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღ♥ღღ
.......................ღ♥ღ
...........ღ♥ღ...ღ♥ღ
...........ღ♥ღ
...........ღ♥ღ.........ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ..ღ♥ღ.......ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ......ღ♥ღ.....ღ♥ღ.....ღ♥ღ
...........ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ ......ღ♥ღ
...........ღ♥ღღ♥ღ♥ღ♥ღღ♥ღღ♥........ღ♥ღ
....................................................ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..........................@@..@@.............ღ♥ღ
..............................@@................ღ♥ღ
..............................@@...............ღ♥ღ
................................................ღ♥ღ


منتظرحضور گرم شمادوست عزیز هستم

کاوه جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:54 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com


مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!"

ممنونم

یک دوست پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ق.ظ http://tekyegah7.blogfa.com

در جست وجوی تو

چشمهایم از نفس افتاد

کجای جغرافیای من

ایستاده ای؟

که اسمانم ابریست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد