شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

آرامشت مبارک !

1


اولین بار است از آسودگی ات غمگینم !


دیگر از درد زانو بی تاب نیستی ،

دیگر نمیترسی ،

دیگر آشفته نیستی ؛


اما،

من غمگینم 

از این آسودگی !


بابا ، آرامشت مبارک !




---

2


بابا خوابی ؟؟

اینجا شبا سردت نمیشه ؟؟

روزا آفتاب تنت و نمیسوزونه؟؟

بابا دیگه اینجا تنهای نمیترسی ؟

دیگه دیر اومدنام نگرانت نمیکنه ؟

بابایی تو که سنگیننی پتو اذیتت میکرد ، میگفتی جون ندارم زیر پتوی سنگین تکون بخورم ، حالا اینجا اذیت نمیشی ؟؟ 

بابا پارچ آب یخ بالا  سرت بود همیشه ، حالا دیگه تشنه ات نیس ؟؟ 

بابا ، صدامو میشنوی ؟؟


بابا تو که انقد خوابت سنگین نبود ! بابا این خواب نیس ، تازه بیدار شدی ، ولی بابا من هنوز خوابم ؛بدون تو این خواب یه کابوسه ! 

بابا بیدارم کن ، تو رو به خدا منم بیدار کن ...


--

3


برای سنگ مزار بابا اینو نوشتم ، نمیدونم خوبه یا نه ؟؟


دیگر نشانی ام را گم نخواهی کرد ، 
اینجا برای ابد به انتظار نشسته ا م !

نظرات 6 + ارسال نظر
آسمان کوچک شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:07 ب.ظ

تسلیت:(((((((((((((((((
جیگر آدمو کباب میکنه تک تک این کلمات
ولی تو مقاوم تر از این حرفایی
میدونم

مرسی عزیزم ، خوبم من
دلتنگ که میشم مینویسم ؛
اینجوری اروم میشم
ممنونم دوسته خوبم

آلی شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ب.ظ

شب بخیر دوست عزیز
خوبی؟بهترین کار را میکنی که مینویسی بنویس تا میتونی بنویس هر موقع بیکار شدی بنویس هرچی که دلت میخواهد بنویس خیلی خوشحال شدم که شروع کردی به نوشتن در انتظار نوشتن های زیاد و زیادتان خواهم بودهرشب به وب لاگ تان خواهم آمد فقط برای خواندن نوشته های جدیدتان
ندا جون دوست عزیزم زندگی همینه
مواظب خودت باش

sanam یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ق.ظ

اشک آدمو در میاری.... بنویس تا سبک شی... برات صبر آرزو میکنم...

ممنونم صنم عزیز

بهروز یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام صنم .

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

Haamed یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

خیلی سوزناک بود. نوشته ها نشون میده چقدر پدرت رو دوست داشتی.روحش شاد باشه.
---------
دارم در زمینه ی وبلاگ نویسی یه کار نو رو آغاز میکنم. بزودی به همه اعلام میکنم.

یک پیر دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ق.ظ

روحش شاد جاش سبز تنتون سلامت .
اگر باور داری که دنیای دیگه ای وجود داره پس باورکن هر لحظه پیش خودتونه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد