شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

با تمام ِ وجود غمگینم ...

حس عاشقی که  

معشوقش 

جلوی چشماش 

مرده ...



مهران زاهدی 


به سوی تو، به شوق روی تو

به طرف کوی تو

سپیده دم آیم

مگر تو را جویم

بگو کجایی؟



نشان تو گه از زمین گاهی

ز آسمان جویم

ببین چه بی پروا

ره تو می پویم

بگو کجایی.....



کی رود رخ ماهت از نظرم

به غیر نامت کی نام دگر ببرم

اگر تو را جویم

حدیث دل گویم

بگو کجایی؟



به دست تو دادم

دل پریشانم

دگر چه خواهی

فتاده ام از پا

بگو که از جانم

دگر چه خواهی



یکدم از خیال من

نمی روی ای غزال من

دگر چه پرسی ز حال من



تا هستم من

اسیر کوی توام

به آرزوی توام

اگر تو را جویم

حدیث دل گویم

بگو کجایی؟



به دست تو دادم

دل پریشانم

دگر چه خواهی

فتاده ام از پا

بگو که از جانم

دگر چه خواهی

نظرات 3 + ارسال نظر
Haamed سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:34 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

چی شده خانمی؟ نبینم ناراحت باشی.

یولداش سه‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ

شب بخیر خوبی؟
نداجون میدونی که از شعر زیاد سر رشته ندارم یعنی نمیتونم حس بکنم ولی این شعر که انتخاب کردی چیزی را بیان میکند !!!! نمیدانم ولی حس میکنم
عزیزم دنیا همینه البته دنیای من و شما و ما
روزگارت شاد
مواظب خودت باش

پاما چهارشنبه 5 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:28 ق.ظ http://pama-pz.blogfa.com

خیلی احساساتی شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد