شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

...

بعد از تو زودرنج شدم بابا ، حرفا و نگاهایی که قبلن نمی رنجوندنم  ، حالا دلم و میشکنن ، له میشم،زود عصبانی میشم، زود خسته میشم ، توقع دارم همه بدونن من بابا ندارم و از باباهاشون برام تعریف نکنن، خسته شدم انقد الکی خندیدم ، که غم نبودتو یادم بره :(


بابا میدونی چن وقته سر خاکت نیومدم ؟

بابا طاقت ندارم ، دوباره همه اون لحظه ها برام مرور شه ، میترسم اگه یه بار دیگه بیام اونجا نتونم دیگه جلوی خودمو بگیرم و جلوی مامان ضجه بزنم:( طاقتم کم شده؛ دارم از دلتنگیت میمیرم ولی جرئت اومدن ندارم :((

بابا دلتنگم ، خنده های سر سری و الکیم هیچ فایده ای نداره :(

نظرات 15 + ارسال نظر
Haamed یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 ق.ظ http://www.haamed.blogsky.com

روحش شاد باشه. خوشحالم که اینقدر دوستش داری که دلت براش تنگ میشه.

قیچی یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 06:29 ب.ظ

چی بگم.
اما لازمه گاهی بری و تنهایی و یا با کسایی که پیششون راحتی سر خاک بابا و حسابی حستو خالی کنی ندا جان.

قیچی یکشنبه 23 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ

ندا جان توکل فراموش نشه
سعی کن رابطت رو با خدا محکم تر کنی دختر
...
تو اینجوری ناراحت باشی منم ناراحت میشما گفته باشم

پاما دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:30 ق.ظ http://pama-pz.blogfa.com

الان که اینو خوندم دلم برای خودم تنگ شده ، منم خیلی وقته که به مزارش سری نزدم ،اما ندا میدونی چیه ، من حتی دوست ندارم به کسی بگم یا شایدم میترسم بگم منم پدر ندارم که اون نگاه های ترحم آمیز سمتم حواله بشن .
دلتنگی هامون تا کی ادامه داره ؟
...

آزاده دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ب.ظ http://tina100.blogfa.com

منم تقریباً بابا ندارم البته فوت نکرده ولی ندارمش
درددلتون بدجوری تکونم داد

آری دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ http://ary-f.blogfa.com/

خانومی صبور باش چه اشکالی داره دوستات بابا داشته باشن اصلاً بابای هر کدومو بیشتر دوست داری مال خودت . مطمئنم همه دوستات حاضر باشن باباشون تو رو هم دختر خودش بدونه .مگه بابا ها چی دارن ؟همشون یه دنیا عشق بت دارن .اما به روت نمی یارن که زیادی لوس نشی .گاهی وقتا هم بد قلقی در میارن که خودشون رو لوس کنن. بعضی وقتا هم قدرتشون رو نشون میدن که باورت بشه میتونن پا رو دلشون بزارن حتی اگه این وسط خندشون یا گریشون هم بگیره کلی جلو خودشون رو میگیرن که از بابایت نیفتن .در اوج تنهایت میان تو گوشت یه چیزی میگن که یه باره یه نفس عمیق بکشی و بگی خدایا شکرت بابا حواسش به من هست
و اگر ازدواج کرده باشی و شوهرت دلت رو بشکنه باز همین جمله هستش اما می بینی تندی میره پشت دیوار و بغضش رو میخوره که مبادا تو زندگی زناشوییت دخالت کنه...خوب دیدی بازم بگم یه دنیا عشقن ولی بعضی وقتا مجبورن اون عشق رو نشون ندن مثل الان وضعیت تو .بدون همه بابا ها این جورین.من که ناراحت نمی شم تو خواهرم باشی و بابای من مال تو هم باشه.
با ناراحتی کردن تو اون دنیا ناراحتش نکن .روجش شاد باشه

اری حسود شدم، خیلی ام حسود :(

سمیرا دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ب.ظ

خیلی متاثر شدم ندا...

روحش قرین رحمت ...

یولداش دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:35 ب.ظ

شب بخیر دوست عزیز
خوبی؟دیشب که نوشته هاتون مطالعه کردم هرکاری کردم شاید حتی چند کلمه بنویسم نتوانستم ونشدکه نشد!دوست عزیزم این حس خاص شما نیست خاص منهم نیست اصلا" خاص هیچ کسی نیست .این حس را همه دارندپدر در زندگی هر انسانی تنها دوست بدون رشوه هست تنها دوستی هست که هیچ وقت خسته نمیشودهیچ وقت سیر نمیشود.ولی خوب برای همیشه هم قرارنیست پیش ما بماند یعنی هیچ کس ابدی نیست همه ما رفتنی هستیم دیر یا زود
نداجون من توصیه میکنم ماهی یکبار بهش سر بزن اگر هم توانستی تنها برو باهاش حرف بزن درد دل کن تخلیه شو . بعد برگرد . بزار آرامش داشته باشی .
دوست عزیز مطالب دوستان را مطالعه میکردم همه دوستان بهت لطف دارند زیرا شما خیلی خوب هستی
مواظب خودت و مادر باش
روزگارت شاد

فاطمه دوشنبه 24 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ

وقتی این پستو خوندم و عکست اون گوشه و اون لبخند قشنگ .اشک اومد به چشمام.من نمیدونم چرا دنیا با آدما اینطوری میکنه؟ ای خاک تو سرش.
نه من و نه هیچکس دیگه که این غمو نداره نمیتونیم بفهمیم چی میگی .فقط اینو میدونم که سخته وجز تحمل و توکل راه دیگه ای نیست....
الهی من فدات شم عزیزم...

آری سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ق.ظ http://ary-f.blogfa.com/

جلوی بعضی احساسات رو باید گرفت عزیزم.فکر کن قبل از این که بابا بره خیلی ها بابا نداشتن اگر اونا به تو به چشم یک آدمی که بابا داره نگاه میکردن و حسودی چه حسی به خودت دست میداد.پس جلوش رو بگیر.هیچ وقت یه دختر با احساس حسود نمیشه.من مطمئنم

کاوه سه‌شنبه 25 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

حالا که رفته ای
هیچ راهی
مرا به جایی نمی برد
در حافظه ام می چرخم
همه کلید ها را گم کرده ام

حالا که رفته ای
شعری می نویسم
برای گل های مریم
شعری می نویسم
برای مرگ
شعری می نویسم
برای دیداری که اتفاق نمی افتد...

کاوه جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

دلتنگی یعنی
اینکه: بشینی به خاطراتت باهاش فک کنی ...

اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت
ولی چند لحظه بعد
شوری اشکهای لعنتی ،

شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند ..




برای تو صبر و برایش آمرزش مسئلت می کنم

کاوه شنبه 29 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.gongekhabdide.blogsky.com

نه بهار با هیچ اردیبهشتی ,
نه تابستان با هیچ شهریوری ,
ونه زمستان با هیچ اسفندی ,
اندازه پـایـیز به مذاق خیـابـانها خــــوش نیـامــد ,

پـائیز مــهری دارد که بر دل هر خیابان می نشیند . . .

طراوت دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

الهی دورت بگردم ندا جونم
ایشالا صبرت هر روز بیشتر و بیشتر بشه
خدا باباتو و همه ی پدر مادرارو بیامرزه

سمیرا سه‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ق.ظ

ندا بخند جون من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد