شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

عروس فراری ...

این روزا حس میکنم  شبیه شخصیت مگی کارپنتر  (فیلم عروس فراری -جولیا رابرتز) شدم .

ادمایی که به سمتم میان جدبم میکنن و بهشون علاقه مند میشم اما همین که اون ادما میخوان وارد یه رابطه جدی بشن ، من میترسم و فرار میکنم . 


شاید تنها تفاوتم با مگی این باشه که رابطه های من حتی به یه دوستی ساده هم نمیرسن فقط یه صمیمت ساده اس ، اما همون ترسی که اون داشت و منم دارم.

 ولی اون خوش شانس بود که کسی مثه گراهام سر راهش سبز شد و فهمید اون چی میخواد ، اما در مورد من  معلوم  نیس چقدر دیگه باید فرار کنم  تا یه ادم صبور مثه اون پیدا شه که برای  شناخت من وقت بزاره و درک کنه کن چی میخوام و تو زندگیم دنبال چی هستم .


پ.ن :این دیالوگ پایین و بخونید :)






* خلاصه فیلم :  آقای گراهام (ریچارد گر) نویسنده یک ستون طنز اجتماعی معروف در یک روزنامه است که به مقاله های داغش معروفه ولی معمولا تا دو ساعت قبل از ضرب العجل چاپ هیچ ایده ای به ذهنش نمیرسه . یکروز که از کمبود ایده رنج میبرده یک مرد مست در یک بار بهش میگه دختری در ایالتشون هست بنام مگی کارپنتر (جولیا رابرتز) که مردها رو سرکار میگذاره و همیشه با لباس عروس از کلیسا فرار میکنه و داماد بخت برگشته در مقابل محراب تنها میماند . آقای گراهام هم مقاله را با شاخ و برگ آنچنانی چاپ میکنه با این امید که توی دهات مگی کسی روزنامه نخونه که اتفاقا" اینطور نیست و روز بعد مگی یک نامه اعتراض آمیز تند به سردبیر می نویسه و اعاده حیثیت میکنه و میگه مشکلاتی که در نامزدیهای قبلیش داشته شخصیه و اینکه او به زودی قراره که ازدواج کنه! آقای گراهام به جرم نشر اکاذیب از کار اخراج میشه و تنها راهی که داره اینه که بره به دهکده مگی تا ثابت کنه اینبار هم عروس فرار میکنه و اینطوری شغلشو پس بگیره. 

نظرات 7 + ارسال نظر
عباس جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ http://abas.blogsky.com

مطالبتون فوق العاده هستند. به منم سر بزنید شاید روحیتون عوض بشه

پوریا پرانا جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:58 ب.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

:)

؟ شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ق.ظ

خیلی احمقی در دنیای مجازی آدمی مثل تو ندیدم.
یکی از اونهایی هستی که آدم رو سر کار میزاری.
در دنیای مجازی از طرف خود تو دیدم به آدمها امید میدهی به زندگی امیدوارشون می کنی ولی بعد ولش می کنی.



شما احمق تری که تو دنیای مجازی رو ادمی که نمیشناسیش حساب باز میکنی !

Haamed شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:32 ق.ظ http://www.kermashan.blog.ir

درود خانمی. من خواسته از دیگران فرار میکنم.بلا سرم آوردن به همین دلیل اصلا و هرگز وارد هیچ رابطه ای با هیشکی نخواهم شد.فقط دوستی.همین.
داشتم این کامنت بالایی رو میخوندم.ناخودآگاه خندم گرفت.خوب شما خانمی هستید که به همه امیدواری میدید و در مورد من هم صدق میکنه ولی این دلیل نمیشه که من فکرای اونطور بکنم.
واقعا طرف زیاد کم داره.
راستی من در آدرس جدید هستم. پس از نزدیک به سه سال رفتم آدرس جدید.

؟ شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:08 ب.ظ

خانم فکر کنم اشتباه متوجه شدی من در مورد خود تو صحبت می کنم.
دوماً کسی رو کس دیگر حساب باز نکرده
حرفهای قلمبه تو وبلاگ می زنید. ولی عمل نمی کنید.آخه نا حسابی این وبلاگت نا خود آگاه همه می خونند.
خیلی احمقی

شما از جانب خودت صحبت کن ، کس دیگه هم مشکلی داره خودش بیاد حرفشو بزنه

احمق هم به شما بیشتر میاد !

یولداش شنبه 27 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ب.ظ

بیگانه دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:02 ب.ظ http://hepta.blogsky.com

سلام
سلام
ای بابا چرا توی فیسبوک نیستی؟
سریع خبرم کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد