شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

دلتنگی های مادرانه

این روزها خیلی دلتنگم ،برای کودکی که هنوز مال من نیست ، برای کودکی که شاید هیچ گاه متولد نشود ؛ برای مادر گفتن هایی که شاید هیچ وقت نشنوم.

این روز ها زیاد برایت دلتنگ میشوم، برایت لباس انتخاب میکنم، شعر مینویسم، لالایی میخوانم و کتاب های روانشناسی کودک میخوانم . 

نمیدانم چرا انقد نبودنت دلتنگم میکنم ، وقتی هنوز حتی وجودت را حس نکردم ، وقتی که هنوز، مسیر زندگی و سرنوشتم مشخص نیست ، وقتی که ممکن است هیچ گاه تو به وجود نیایی و من هیچ گاه مادر نشوم . خودم هم نمیدانم چرا دلتنگ میشوم ، برای دستهای کوچکت که صورتم را لمس کند ، بغلم کند و شبها که بیدار میشوی به دنبال بوی تنم پیدایم کنی و شیره جانم را بنوشی. 


ولی این روز ها دلتنگم ، شاید خودخواهی من است که عاشق مادر شدنم و میخواهم تورا به دنیا بیاورم ، به دنیایی که خودم دل خوشی از آن ندارم ، شاید خودخواهی بزرگی باشد که چون حس مادری را دوست دارم ، آرزوی تورا دارم ، اما دلتنگم . 

شاید حتی روزی که به دنیا آمدی من نباشم که این حرف ها را در گوشت زمزمه کنم ، شاید به دنیا آمدنت همزمان با مرگ من شود ، و تو بدون من  سیاهی این دنیا را تجربه کنی ، اما میخواهم مرا ببخشی ، مرا برای این دلتنگی خودخواهانه ببخشی ! 

اگر روزی که نبودم از اینجا گذر کردی بدان مادری داشتی که قبل از آمدنت عاشقت بود و تا آخر دنیا هم عاشقت خواهد ماند. 


از طرف مادری که دلتنگ بودنت بود 



نظرات 5 + ارسال نظر
محمد جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ب.ظ

سلام
چه رمانتیک. . .
خوش به حال این بچه کولوچوی اینده که مامانی به این مهربونی داره
کولوچو وقتی بزرگ شدی و احیانا اینجارو خوندی یادت باشه که قبل اینکه به دنیا بیای دوستت داشتیما

یامور جمعه 8 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ب.ظ

شب بخیر خوبی؟
چندین مدت بود دسترسی به وب لاگ تان نداشتم ویندوزسیستم عوض شده بود متاسفانه همه آدرس ها از دست داده بودم
الان تصادفا" وب لاگ شما را پیدا کردم
روزگارتان شاد

طراوت شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:59 ب.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

مامان مهربون

مهتاب کجاست ندا؟
یا وبلاگشو پاک کرده یا من آدرس صحیحو ندارم

مازیار شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ

من می فهمم چی میگینه این که می دونم مادر شدن یعنی چی!!!فقط اون حس نرسیدنش و می فهمم

دیونه :))

ساناز جمعه 5 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 05:41 ب.ظ

با دلتنگیاتون گریه کردم

ممنون که خوندید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد