شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

فانتزی

یه اتوبان باشه 

شب باشه 

نم نم بارون باشه 

و تو تنها کنار اتوبان راه بری


بی توجه به بوق ممتد ماشین 

آواز بخونی و راه بری


کاش اون اوتوبان بی انتها باشه ...


نظرات 7 + ارسال نظر
ermes سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:47 ب.ظ http://ermes-3.blogsky.com

ابرها خیس نگاه !
رعد و برق بوسه !
باید رفت
زیر باران
بی چتر

Haamed سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:58 ب.ظ http://www.kermashan.blog.ir

من دوست دارم هیچ مرزی جلوی آدم نباشه. یه کوله پشتی کولت کنی و تنها راه بیفتی یا با کسی که دوستش داری.

نیلوفر مردابی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:24 ب.ظ



سلام سلام سلام سلام ندا جونییییی

حالت خوبه ؟؟؟؟؟

آخ که دلم کلی برات تنگ شده ... منو ببخش به خدا ، به جون نیلو بی معرفت نیستم و به یادتممممممممم

دوستت دارم و برات آرزوی بهترین ها رو دارم

یامور چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ب.ظ

قیچی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ب.ظ

یه جاده ی ساکت و دنج ارجع هست تا یه اتوبان دودآلود.
تو هم چیزایی می خوایا...

طراوت پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:00 ب.ظ

نم نم بارون؛ وای که چه لذت بخشه

پوریا پرانا شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ق.ظ http://s-pourya-salehi.mihanblog.com

آخ..گفتی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد