شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

ما نسل پیر زن های شلوار جین پوشیم !

گاهی اوقات دلتنگ میشوم و بی هدف قدم میزنم تا هر جایی که جاده ادامه داشته باشد و دلم آرام گیرد. 

گاهی تماشای ادم ها راه کم دردی تری نسبت به درد تاول کف پایم ، برای ارام شدن است. 

یک بار حوالی میدان ولیعصر یک خانم خیلی مسن توجهم را جلب کرد. یک زن بود با تمام زنانگی های ظاهری و رفتاری یک زن . مانتوی رنگ روشن ، شلوار پارچه ای کفش پاشنه بلند و یک صورت بسیار اراسته ، با یک لبخند مهربان که چهره اش را درخشان میکرد و  انقدر جذبت میکرد که تمام چروک های صورتش فراموشت میشد. از تماشایش غرق لذت بودم؛ حتی حرکت  دستش ، قدم زدنش پر از ظرافت زنانه بود . لبخند گیرایش آرامم کرد . 

وقتی از جلوی دیدم دور شد، به راهم ادامه دادم ، یکهو ایستادم . تصویر خود را در شیشه ویترین یک مغازه دیدم .  

یک دختر با کفش کتانی و شلوار جین و صورت بی روح با اخم های در هم به من زل زده بود . 

با خودم فکر کردم در اوج جوانی از زن بودن این همه دورم ، وای به حال سی سال بعد! 

خودم را در همان میدان و در 30 سال آینده تصور کردم. 

یک پیرزن اخمو شلخته با شلوار جین و کتانی ؛که اگر روسریِ روی سرش نباشد نمیتوان زن بودنش را تشخیص داد. نگاهی به دورو برم کردم خیلی از دخترهای اطرافم مثل من بودند. دخترکانی از نسل پیرزن های شلوار جین و کتانی پوش !

دلم تنگ شد , برای زنانگی ای که این روزگار از تمام دختران نسل من دزدید، برای تمام شادی های رنگی ای که یک خط سیاه رویشان کشیدم ، برای تمام صدای قدم هایی که دز خودم دریغ کرده بودم . 

دلم تنگ تر شد از سوختن زنانگی هم نسل های خودم ...


نظرات 8 + ارسال نظر
قیچی شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ب.ظ

عالی بوود این پستت... نظرم دقیقن همینایی هست که گفتی

قربونت حسین جان

Haamed شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.spring.blog.ir

فقی نداره چه زن و چه مرد. خیلی چیزها ازمون گرفته شده.
همه فقط نفس میکشیم زنده نیستیم.

بحث زنا متفاوته از شرایط سخت روزگار

اون یه بحث اجتماعیه ولی این متفاوته از اون

یامور شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ

شب بخیر دوست مهربان و خیلی خیلی خوبم
خوبید؟ همه چیز ردیف است ؟از قدیم گفته اند آنچه از دل آید به دل بنشیند
نوشته ها خیل یجالب بودند تحسین تان میکنم
روزگارتان شادوسلامت
مواظب خودتان باشید

ممنونم

فاطمه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:38 ب.ظ

وای ندا منم دقیقن همین مدلیم.همیشه کفش کتونی و شلوار جین و یه صورت بی روح....

عیدی یه چن روز تنها بوودم.بعد سر کار اومدم بگه شوهرو بچه ها منو ول کردن رفتن شیرااز.گفتم زن وبچه هام ولم کردن رفتن...
یعنی واقعن هیچ ظرافت زنانه تو رفتارم نیست خیلی بده به خدااا...

اره به خدا
مدیر مالیمون میگه دیگه باید برا تو یه زن خوب بگیرم ، خودمون دور شدیم از زن بودن :(

فاطمه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:40 ب.ظ

خیلی دوس دارم ببینمت.اومدم تهران حتمن میام سمتت،البته اگه نرفته باشی همدان اون موقع.

همدان و یکی دوروزه میرم و میام :)
شما افتخار بدید من از خدامه که ببینمتون :)

فاطمه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 11:43 ب.ظ

من بیشتر، پس به امید دیداار...

عاشقتم :-*

واقعنی و از ته دل به امید دیدار:)

طراوت یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ http://nabeghehaye89.blogsky.com

خیلی خوب بود این پست.
واقعن چیزیه که وجود داره متاسفانه
معمولا اجباری میرم سراغ خرید کفشای تق تقی که گاهی بپوشم بلکه راه رفتن یک خانوم بهم یادآوری شه.
خب چون زیاد اسپرت میپوشیم؛ حتی اون راه رفتن آروم و با وقاری که باید باشه هم دیگه میره و این واااقعا حیفه

اره ، یه سری از رفتارهایی که گمشون کردیم دقیقن به خاطر همین اجباریه که داریم . مسلن من تو سر کار چون خیلی بدو بدو دارم ، نمیتونم با کفش که اسپرت و راحت نباشه راه برم ، ناچارن مجبورم کتونی بپوشم.

و همین باعث میشه اصلن با وقار راه رفتن فراموشمون شه :(

آری دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:21 ب.ظ http://ary-f.blogfa.com

اما میان هم نسلی های تو خیلی ها اونقدر آرایش میکنن و مثل مانکن ها میگردن که من که گفت مال نسل قبل توام حس میکنم اینا زنن یا من ولی خوشحالم زنانگی را با خود را عرضه کردن قاطی نکردم

اوهوم
نباس قاطی شه :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد