شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

ست بانو و جوانک انلاین


روزگاری بود ست بانو غمگین بود و تنها ، میکشید هر لحظه از غصه تنهایی آه ها ؛ هر سو که میرفت میدید دلبران جوان ، دست در دست یکدیگر خندان؛ بی حوصله و نالان میشد آنلاین که شاید ساعتی حواسش پرت شود از این داستان. 
از قضا در میان دوستان بود جوانکی شادان، او هم مثه ست بانو بود هر لحظه آنلاین. در انلاینی هر روزه این دو جوان ، حرفها و خنده ها رد و بدل میشد فراوان،لیک دور بودند از هم این دوجوان ، این بود غصه این داستان.اما هر دو بودن شادان حتی از دوستی و فاصله بین شان 
در گذر روز ها این دوجوان سر گرفتند نخ دادن بینشان ، انقدر نخ دادن که فاصله شد پلی میان شان، حالا هر دو هستند خوشحال و خندان از بودن عشقی میان زندگی شان♥♥♥


پ.ن : این یک داستان است! 

نظرات 8 + ارسال نظر
امین یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ب.ظ

سخت نیس حدس زدنش که اون جوانک کیه ؟؟؟

:|

مازیار یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:55 ب.ظ

خودتی!!!

توعی :))

Haamed یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.haamed.blogsky.com

زندگی خودتونه فکر کنم.
همیشه موفق باشید.

ممنونم
ولی داستان بود

امین دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ق.ظ http://over.blogsky.com

من گفتم کیه
حتی خودشم نفهمید
ولی شما خودت گفتیش
جایزه ندارم من ؟؟؟؟؟

چرا عادت داری همیشه حرف مفت بزنی ؟

امین دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:17 ق.ظ

فکر کنم چون شما همیشه عادت داری حرفهای منو مفت برداشت کنی ؟؟؟مفت فرض کنی ؟؟؟؟

نه خیر ! هزار بار گفتم فک کن بعد حرف بزن!
خوشت میاد بری رو اعصاب

یامور دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 ب.ظ

عصر بخیر دوست عزیز
خیلی جالب بود کاش همه فاصله ها اینچنین معنی دارباشد اینهمه صمیمیت داشته باشد.کاش
روزگارتان شادوسلامت
مواظب خودتان باشید

ممنونم

امین دوشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ

اگه قرار باشه که اونجوری که شما منظورته فکر کنم
که نباید هیچ حرفی بزنم
چون نه تنها به شما بلکه به همه دنیا بر میخوره اونطوری
از همون اول هم تو با من مشکل داشتی
از همون اول تو از من خوشت نمی اومد
از همون اولش شما فقط با حرفای من اعصابت خراب میشد
از همون اول همین طور بود
هر کسی هر چی میگفت هیچی نبود
فقط حرف من به هم چیز بر میخورد
نگو اینطوری نبوده و نیست که واقعا اینطوری بوده و هس
مشکل شما با من چیه ؟؟؟

مشکل من اینه که به خودت اجازه میدی راجب من قضاوت کنی
راجب زندگی خصوص من نظر بدی !

لطف کن دیگه تو این وبلاگ نظر نده !

qasedak پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 ب.ظ

اگه واقعی بود شیرینی داشت:)

نه باع :)) صرفن برای خنده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد