شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

مخاطب خاص


و باز هم تو نیستی ! 
تو نیستی که گره از موهای پریشانم باز کنی
و من
فکر میکنم ، تیغ سلمانی  انتقام نبودنت را از موهایم خواهد گرفت ...


بانوی شعر


بانوی شعرهایت شدم ،
و تـــــــــــو یادت رفت 
پایان شعـــــــــــرت 
پایان من ست! 

نامم را فراموش کردم 
از همان روزی که
بانوی شعرهای تو شدم !

لب نویس




1



مشکی بپوشید ؛
من داغ دارم ! 
.
.
.
.
داغ لبانت را دیده ام !


***

2



می گوید موهایت ...
مست می شوم از عطر پریشانش 

 میگوید چشمانت ...
خمار می شوم از مستی نگاهش 

میگوید لب هایت ...

آخ آخ آخ 

عطش می شوم 
هوس می شوم 
مجنون می شوم ،
از اسم لب هایت !

 امان از داغی لبانت که 
داغ زده بر تمام وجودم !


دستم را بگیر



زنانه زمین میافتم 

شاید مردانه دستم را بگیری ! 


**

میخواستم دیگه ننویسم ، ولی اینو نوشتم به خاطر اونی که بهم گفت بنویس ، خودش میدونه کی رو میگم . 

عاشق شدم !



گــُمانم عاشق شدم !

درست در همان لحظه که لبانت 
وجودم را به آتش کشید ، 
عاشقت شدم !