شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

عاشقانه های من برای او


این منم ؛ عاشق تر از هر زمانی !

می دانم قلبم  در سینه ام نیست اما نمیدانم کجاست . میدانم باید به دنبال کسی یا چیزی بگردم اما نشانه ای ندارم . مثل پرنده ای که در اسارت به دنیا امده و اسمان ندیده ؛دلباخته اسمان است ؛ مثل ماهی که شوری دریا را نچشیده اما تشنه ی شوری ناب دریاست ؛ مثل اهویی که در اغوش صیاد متولد شده اما عاشق دویدن روی خاک نرم و مرطوب جنگل است ، من هم تشنه ی عاشقانه های زمینم ؛تشنه بوییدن و بوسیدن معشوقم . اما سخت است عاشق بودن بی انکه بدانی اسیر کدامین نگاهی!


من عاشق به دنیا امده ام و باید عشق بورزم ، حتی اگر معشوق گم شده ی من در این جهان نباشم . من باید عشق بورزم به همه  چیز و همه کس. من امده ام تا عشق بورزم به تمام  آفرینش پروردگارم  حتی اگه معشوقم را لمس نکنم. خداوند مرا عاشق افریده و اری این منم عاشق تر از هر زمان دیگری ! 



پ.ن 1: اگه وبلاگمو دوست دارید از لینک پایین صفحه همون که شبیه تلویزینه بهم رای بدید .


پ.ن.2 :چن وقت پیشا که داشتم تو وبلاگا میچرخیدم به یه وبلاگ برخوردم که 40 روز بود به روز نشده بود . اولش به نظرم عجیب نیومد . خیلی وقتا پیش میاد که خود منم مدت طولانی به وبم سر نزنم . اما بعد که از لینکای کنار صفحه به وبلاگ یکی دیگه از دوستاش رفتم فهمیدم که اون بنده خدا 39موقع نجات یه خانم جوون که داشته پرت میشده توی دره ، خودش پرت شده و فوت کرده .

برگشتم به وبلاگش نظرات باید تایید میشدن و کلا وبلاگ داشت خاک میخورد. جایی که میتونست برای دوستاش حکم خونه اونو داشته باشه و اونجا دوره هم به یادش باشن داشت خاک میخورد. یهویی به خودم لرزیدم. مرگ میتونست دقیقا پشت سر منم وایساده باشه . اونوقت من بود م و یه عالمه پسورد این وبلاگ و اون ایمیل و 1000 جای دیگه با یه عالمه ادم که ندیدمشون ولی برام مهمن. همون موقع اومدم تو تنظیمات وبلاگم . بخش نظراتو بدون تایید گذاشتم که اگه روزی من نبودم کسایی که یادم میافتن حداقل حرفاشون اینجا باشه به جای حرفای من .

بعدم یه گوشه از دفتر شعرم همه پسوردایی که داشتم و نوشتم و به مطمئن ترین ادمی که میشناختم همه پسوردامو دادم.

فقط برای این که اگه روزی نبود شاعرانه های من خاموش نشه . ولی حالا با این اتفاقی که امروز افتاد فکر میکنم گاهی این ازادی اشتباهه !!


پ.ن.3 : نادیا خانم که تشریف اوردی کلی الفاظ رکیک استفاده کردی تو وبلاگ من ! باشمام. 

نظراتو پاک کردم چون حرفای زشتی نوشته بودی . این که من به وبلاگ یه ادم دیگه سر بزنم دلیل نمیشه که بخوام اون ادم رابطه ای داشته باشم ! شاید من به روزی 20 یا 30 تا وبلاگ سر بزنم. چه دختر چه پسر ! شما اگه نگران نت اومدن همسرتی به جای این رفتارای بیمارگونه برو با ایشون منطقی صحبت کن که نت تشریف نیارن ! 

دفعه بعدم که تشریف اوردی اینجا جوری حرف بزن که در شأن شخصیت خودت باشه ! اون حرفای شما ذره ای از شعور و شخصیت من کم نکرد ولی مطمئن باش خودتو خیلی کوچیک و حقیر کردی  و در واقع شخصیت خودتو زیر سوال بردی! کاش کمی قبل از این حرکتت فکر میکردی !!! 

در هر صورت برای خودت و همسرت که اصلا نمیدونم کی هست ارزوی خوشبختی میکنم.