شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

دلتنگ


هی مخاطب خاص دلگیرم 

نه از تو ؛ از روزگار 

که تو را از من جدا کرد ! 




  • این روزا زیاد گریه میکنم ، به خاطر تو ! یادمه که یه روزی بهم میگفتی اگه من گریه کنم نفست بند میاد . یادته اون روزی که دعوامون شد و من گریه کردم ؟؟ من به اشکای خودم حساسیت داشتم ، هنوزم دارم و وقتی گریه کردم تمام صورتم کهیر زد ، اونوقت تو عصبی شده بودی و به خودت و زمین و زمان فحش میدادی ، بعدم سرم داد زدی آخه منه گ..  ارزش اینو دارم که تو اینجوری گریه میکنی و صورتتو به این روز انداختی ؟؟ یادته دستمو گرفتی خودت بردیم که صورتمو بشورم بعدم هر بار صورت منومی دیدی به خودت فحش میدادی ؟ همون موقع بهم قول دادی هیچ وقت دیگه اشکمو در نیاری!

  • این روزا دائم سر درد دارم ، به خاطر تو ! یادمه اون روزا بهم میگفتی که حق ندارم عصبی و نگران بشم ، میگفتی دق میکنی اگه من خار به پام بره . یادته اون وقتی رو که برات یه مشکلی پیش اومد و دو هفته غیبت زد ؟ من انقد اون چن روز عصبی و نگران بودم که تمام مدت سردردای شدید داشتم ، اونقد شدید که با هیچ آرامبخشی ارومم نمیکرد ، وقتی برگشتی و فهمیدی دکتر بهم گفته به خاطر اعصابمه که دائم سرم درد میکنه، عصبانی شدی ، رفتی سر خاک بابا ، من و به روح بابا قسم دادی که ببخشمت ، ازم قول گرفتی بیشتر مراقب خودم باشم . هیچ وقت صدای لزرونتو از پشت تلفن یادمه نمیره که سعی میکردی پشت فریادات بغضتو مخفی کنی. همون موقع بهم قول دادی که دیگه هیچ وقت بی خبر از کنارم نری !

  • تو قول دادی و قولاتو شکستی ولی من عهدمو با تو نشکستم ، در عوضش بی صدا تو خودم شکستم . 


  • همه این حرفارو زدم که بهت بگم ، هر وقت دلت هوای منو کرد و خواستی برگرد؛ اینجا یه نفر همیشه منتظرته . 



هوس

بوسه میخواهم 

داغه داغ ،

این روز ها لبانم یخ زده اند !


***


تنم آتش گرفت زیر داغی لبانت ،

در آغوشت ارامم کن !


جنون



هی مخاطب خاص 

دیوانه نفس نفس هایت میشوم 

وقتی در آغوشت مرا می فشاری ! 


  • صبا چشمامو باز میکنم میرم مامانمو تو خواب نگاه میکنم ، بعد اروم خودمو زیر پتو کنارش جا میدم ، بیدار میشه ، بهش میگم مامانی سردم شده بود ، میدونه دروغ میگم و میخوام بغلم کنه ، بغلم میکنه پیشونیمو میبوسه و تو گرمای عشقش اروم میشم . از کنارش بلند میشم لباسامو میپوشم و  تا دمه در میرم و بر میگردم و به مامانم که چشماش بسته اس نگاه میکنم و تو دلم میگم مامان خدیج من میرم سر کار فعلا  شب که از سر کار برمیگردم میرم پیشش که معمولا تو آشپزخونه اس و داره شام درست میکنه ، نگاش میکنم ، خودش متوجه میشه و میاد بغلم میکنه و بوسم میکنه میگه خسته نباشی ، وای که نمیدونید چه حسه خوبی بهم دست میده ! خدایا مرسی که مامان خدیج مامانمه .

آغوش


 

این روزها تحمل هیچ لباسی ر ا ندارم

جز نگاه تو بر تن عریانم !


 ***

انقدر سرد است روزهایم

که هیچ آتشی گرمم نمیکند ؛

کمی در آغوشم بگیر !


***


آه ، خاص ترن مخاطب دنیا ،

میدانی پرواز را تجربه میکنم

وقتی گرمای نفسهایت نوازش میکند گلویم را ؟



پ.ن : هی مخاطب خاص  ، خیلی شبا این آهنگو به یاد تو گوش میدم ! بیا امشب دونفری به این ترانه گوش بدیم : 

داریوش 

تصویر یک رویا 


شب از مهتاب سر می‌ره
تمام ماه, تو آبه
شبیه عکس یک رویاست
تو خوابیدی, جهان خوابه

زمین دور تو می‌گرده
زمان دست تو افتاده
تماشا کن, سکوتِ تو
عجب عمقی به شب داده

تو خواب انگار طرحی از
گل و مهتاب و لبخندی

 شب از جایی شروع می‌شه
که تو چشمات و می‌بندی

تو را آغوش می‌گیرم
تنم سر ریز رویا شه
جهان قد یه لالایی
توی آغوش من جا شه

تو را آغوش می‌گیرم
هوا تاریک‌تر می‌شه
خدا از دست‌های تو
به من نزدیک‌تر می‌شه

تمام خونه پر می‌شه
از این تصویر رویایی
تماشا کن, تماشا کن
چه بی‌رحمانه زیبایی

آه

 


این روزها من هر نفس آه میکشم و

تو میکشی دست نوازش بر شب گیسوانش !