شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

سپاس

این پست فقط برای تشکره ُ تشکر از همه اونایی که همیشه حمایتم کردن  

داوود مهربونم 

کوروش عزیز 

comix جونم  

و خیلیای دیگه که الان اسمشون تو ذهنم نیست. اما از همه مخصوصا داوود ممنونم که همیشه اولین نظری که برای نوشته هام میبینم نظر اونه

ممنونم

میشه بهم بگی چرا ؟؟

فردا تولدته !!!!

باورم نمیشه که به دوریت عادت کرده باشم !!! شایدم هنوز عادت نکردم !

از آخرین هفته شهریور 89 تا حالا نمیدونم چن روز و چن هفته و چن ماه گذشته اما میدونم که هنوزم وقتی گوشیم زنگ میخوره فکر میکنم تویی!!!

هنوزم وقتی بهت فکر میکنم بغض میکنم، قلبم درد میگیره و فکر میکنم تو حتی من و یادت نیست.

یادت نیست چقد عاشقت بودم !اصلا چرا ماه تولد من و تو باید یکی باشه !!! چرا باید از اول این ماه هر شبشو با بغض بخوابم ؟

یادته پارسال بهم گفتی سال دیگه این روزو باهمیم ؛تو خونه خودمون ؟

یادته بهم میگفتی خانمم ؟نمیتونم تحمل کنم اون صدایی که عاشقش بودم شبا برای کس دیگه ای لالایی بگه ! نمیتونم قبول کنم که انقد اسون از زندگیم رفته باشی

چقد شبا باهام حرف میزدی و برام شعراتو میخوندی ! یادته غیرتی میشدی مگفتی خانم من نباید بره سر کار؟ یادته چقد به همه چیز و همه کس قسم میدادی که وقتی بدون تو از خونه میرم بیرون ارایش نکنم؟

چی شد اون همه عشق و غیرتت ؟

دلم میخواست امشب ساعت 12 بهت اس ام اس بزنم و بگم عشقم تولدت مبارک ، بگم هفته هاس دنبال جمله ام برای تبریک تولدت ولی...

تو الان یه علامت سوال بزرگ شدی تو زندگیم که هیچ وقت جوابشو نمیفهمم !!! تو به من بد نکردی ، فقط بی خبر گذاشتی و رفتی ولی میدونی چیش سخته ؟ من اولین عشق رو با تو تجربه کردم و میدونم پاکی عشقی که از تودیدم و دیگه هیچ وقت با هیچ کس دیگه تجربه نمیکنم!

اینم همون اس ام اسی که آخرین شب دادی: 


ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه میبارید و

بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت ،ترک برداشت و 

بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار...


فقط خواستم در جوابش بگم من نرفتم تویی که نیستی


عشقم تولدت مبارک ، هر جا هستی و با هرکسی هستی خوش باش ،خوبه که تو یاد من نیستی و دیگه از دوریم بغض نمیکنی بزار اشکا ماله من باشن و خنده ها ماله تو!

-----------------------------------------------

پی نوشت 1: این   متن هیچ ربطی به من نداره ! پس  لطفا جو نگیرتون فکر کنید من شکست عشقی خوردم (چون ماه تولدشون با من یکیه ممکنه اشتباه برداشت کنید ، واسه همین گفتم که بدونید )

پی نوشت 2 : از طرف یه عاشق برای Mr. N.sh




هنر غبار گرفته!

تو این روزا سری به نمایشگاه کتاب زدین ؟

حتما تو زیر زمینای شبستان دیدین که زدن سالن فعالیت های جنبی؟

ما با دوستان یه سری به این زیر زمینای فعالیت های جنبی زدیم و مبهوت شدیم از این همه هنری که اونجا داره خاک میخوره !به  قول دوستم رو هر کدومشون دوسانت خاک نشسته بود!!!


حالا دو تا هنر محشری که اینجا باهاش اشنا شدم رو به شما هم معرفی میکنم :

هنر قطاع: یه جوری نهایت ظرافته، کاغذ رو با دقت هر چه تمامتر برش میزنن و طرح های سه بعدیه محشری میسازن !

حتما به محمد رضا تو غرفه قطاع سر بزنید!



همم

دومی :

غرفه خوش نویسان

اون اخرش یه نوع خط هست به اسم کرشمه !!



 استاد احمد اریا منش در سال 1366 موفق به اخذ گواهینامه از انجمن خوشنویسان شدند.

و حاصل تلاش هاشون رو تو کتابی به اسم کرشمه در سال 1379 گرد اوردند.


پی نوشت : میخواستم خواهش کنم حتما به این دو غرفه سر بزنید

پیشا پیش ممنونم . شاید خودمم همون جاها دیدید!


در مبحث نخیدن(همان نخ دادن خودمان)



حکایت ست بانو و ملک بادبادک بازان


در الافی امروزمان در ملک تهران، رسیدیم به بستانی به نام پردیسان. دیدیم در میان آسمان ، ببرو پلنگ و شکلک یاهوی خندان.

پرسیدیم از کسی چیست داستان ؟ گفت باشد جشن بادبادک بازان.

گفت هر هفته به پا باشداین جشن در میان همین بستان.

دیدم هر کسی بادبادکی فرستاده در اسمان؛ماهم بادبادکی خریدیم  تا بی کلاه نماند سرمان.

عاجز از بالا فرستادن بادبادکمان گفتیم ای امان! امد جوانکی و باد بادکمان را پراند خندان. ما درگیر بادبادکمان بودیم خندان ،دیدیم  نخی پیچید به نخ بادبادکمان در اسمان  . در تلاش برای رهاییدن از دست بادبادک ان جوان,خود جوانک امد پیش ما خرامان. گفت نخ به نخ شدیم بانو . گفتیم نخ به نخی دیگر چیست یارو ؟

خندید و نخمان را پس داد . دیدیم در کنار نخ شماره هم فر داد. افتاد که در ملک بادبادک بازان نخ به نخ شوند با دلبرشان.

نخمان را گرفتیمو و گفتیم نخت پیشکش!ما نخ به نخ نشویم با هر ریز چشم.

رفتیم سوی دیگر بستان دیدم بانوی دلبری را گریان . بانو عاجز از پراندن بادبان ناله میکردو میگفت ای امان!

دیدم جوان بی بادبادکی امد کنارش خرامان گفت نباشد جای هیچ غصه برخیز و  بادبادک را بپران. در خیال گفتیم شکرت ای یزدان ،تک نخی امن باشد برای این دو جوان . در خیال خود بودم که نعره  زد آن جوان نخ بده ای بلای جان . باونو نخی داد خندان و من مبهوت این داستان !

گفتم ای عجب از  این بستان بی نخی هم نباشد چاره داستان .نخ دادن باشد مارتنی در این میان که بسیار سریعتر باشد از دیگران! هر انکس که گفت نخ بده بی امان ، لحظه ای بعد بود در کنارش ارام جان.

رفتیم انسوتر این بستان، که  بیگانه نباشیم میان این دو جوان .دیدم  در انسوتر بادبادک بازی جوان ،که بود حرفه ای و خندان . دل ما را برد پی خودش در عمق اسمان. پیش خود گفتم ای ارام جان. حال چگونه نخ به نخ شود بادبادکمان؟

بسیار حرفه ای بود ان جوان تا می رسید به نخش بادبادکمان فرار میکرد از سمت دیگر بی امان! چنان مویی رد میکرد و لایی میکشید در اسمان که گفتم احسنت چه میکنی تو در خیابان !!!!

در خیال این بودم که نخ به نخی نیست درمان ،چه کنیم با این دلبر پر توان؟ که نخ رها شد از دستمان ،ما هم از پی نخ میرفتیم دوان!

 

به ناگه ان جوان خندان بگرفت نخ بادبادکمان. رسیدیم نزدیکش نفس زنان ! نخمان را پس داد خندان. تشکر کردیم با صدای لرزان.

فهممان شد نخ رهاییدن  باشد  مبحث سوم این داستان،هر کجا نخ به نخی و نخ دادن نشد درمان نخ را زدستت برهان؛گرچه باشد ریسک این که شلقوزی بگیرد نخ دردستان اما خوش شانس بود ست بانو در این داستان ! نخ بیافتد در دست همان جوان ؛ قلب ست بانو بلرزید شادان. ان جوان با نخ بادبادک به شدت نخ دادمان .

از قضا جوانک بود مثل ست بانو الاف در هر زمان .

هر هفته ها گذارش بود در ان بستان .

ست بانو گفت شکر یزدان

که گذارش باشد هفته بعد به همان بستان!

--------------------------

پ.ن 1: جاتون خالی پارک پردیسان خیلی خوش گذشت.

پ.ن 2: از بادبادکم براتون حتما یه عکس میزام.

پ.ن 3: خیالتان راحت باشد از جانبمان ، نه نخی دادیم و نه نخی شد نصیبمان!

 

 

 

 

تغییر عنوان!

سلام

خیلی از دوستان از من خواسته بودن عنوان وبلاگ رو تغییر بدم .دوستایی که پایه ثابت وبلاگمن میدونن که قبلا  عنوان وبلاگ ( شاعرانه های یک لر ترشیده )‌بود.


بنا به خواسته دوستان گلم عنوان وبلاگ رو به شاعرانه های یک لر اردیبهشتی تغییر دادم!!!



لطفا اگه خوب نیست بهم بگید تا دنبال یه عنوان بهتر بگردم !

ممنونم از محبت بی ریاتون ؛ عاشقتونم جوونای ایران زمین .

راستی اگه اهل فیس بوک هستین میتونید اونجا هم بهم سر بزنید .


قربون مهربونیاتون . فعلا