شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

قصه

میدونی یه وقتایی دلم میگیره از غصه ؛همون وقتایی که نیستی که دستام به دستای تو نمیرسه

؛همون وقتایی که یادت نیست دلم تنگه واسه لمست؛همون وقتایی که میبارم و تو میری پی کارت؛همون وقتایی که عشقم تو چشمای تو میمیره؛همون وقتایی  که اون یکی داره  لب هاتو میبوسه.

 

میدونی این وقتاس که میمیرم من از غصه؛همین وقتاس که می پوسه دلم از درد اون بوسه؛میدونی این وقتاس که یادت نیست دلم پیشه دلت گیره؛همین وقتاس که من تنهام  و تو میخندی به درد  این قصه؛همین وقتاس که بیتابم از عشقت و اون با تو میرقصه.

 

شاید اونم وقتی  دستاش به دستای تو میرسه؛همین شعر غمگین و برای تو می نویسه؛که میمیره از دلتنگی اگه چشماتو نبینه.

 

نمیشه اخر قصه دلش پیشه دلم گیر شه؛خدایا یه کاری کن نمیرم من تو این غصه!

 -----------------------------------------

تقدیم به مهدی .س دوست خوبم

خوشحالم امروز تولدم بود!

امروزم گذشت. خدایا شکرت که خیلی خوب گذشت .

امروز دوبار کیک بریدمو دوبار شمع روشن کردم . یه بار با دوستام یه بار با خانوادم!

مرسی از همه کسایی که بهم انرژی مثبت دادن از جمله مامانم که عاشقشمُ النازو الهه که دوستشون دارم و نفیسه که نفسمه و سهیلام که عشقمه و a.k عزیز و m.j گلم .

ممنونم از حضور مهربونتون توی جشن کوچیکم .

دوست دارم مهربون باشم !!! مگه چیه ؟؟؟

من میخوام از امروز مهربو ن باشم و عصبانی نشم!!!اخه میدونید وقتی یه لبخند من انرژی مثبت به یه نفر دیگه میده  و اونم به یه نفر دیگه لبخند میزنه چرا  نخندم؟

چرا وقتی یه خانمه کلافه که تومترو کنارم میشینه و از مراسم ختم خواهر زاده ۲۰ سالش برمیگرده رو  شاد نکنم؟

میدونید خانمه خیلی ناراحت بود با همه ادمای دوروبرش دعوا کرد .همه حتی از نگاه کردن بهش فرار میکردن.من کنارش نشستم و بهش لبخند زدم. دخترش بهونه میگرفت و  گریه میکرد . با دخترش حرف زدم و ارومش کردم از خوشگلیه دخترش تعریف کردم و کمکش کردم بتونه شلوغیه مترو رو تحمل  کنه . میدونید همون خانمی که اول همه ازش فاصله گرفتن شروع به حرف زدن کرد و همه دورو بریا از حرفاش لذت میبردن . به همه لبخند میزد . باهام درد و دل کرد و گفت مرگ خواهر زاده اش چقد اذیتش کرده و گفت بارداره واسه همین نمیتونه این فشارارو تحمل کنه .

منم لبخند زدم و بهش حق دادم.

همین !!!

وقتی داشت میرفت بهم گفت تو انقد خوبی که میدونم یه ادم خوب نصیبت میشه خیلی قدر خودتو بدون!!! غرق لذت شدم! یه احساس شیرین ! چرا همیشه همین جوری نباشیم ؟؟

وقتی هر روز با یه سری ادم داریم میریم و میایم چرا سعی نکنیم که درکشون کنیم ؟به قدر کافی فشار عصبی رومون هست بیاید دیگه خودمون بیشترش نکینم. خوشحالم که دارم یاد میگیرم مهربون باشم.

عاشقتونم مهربونااااااااااااا

خسته ام !!

از همه چیزو از همه کس دلم یه گوشه دنج میخواد دور از همه شلوغیا بشینم تو  خلوت و فقط گریه کنم .


دلم ارامش اغوش بارون و میخواد میخوام تمام روزو  شبامو زیر بارون قدم بزنم

دلم میخواد تنهای تنها باشم !

چرا هیشکی حرفامو نمیفهمه ؟ چرا یه همراه ندارم ؟چر یه دوست مهربون ندارم که حداقل وقتی باهاش درد و دل میکنم حرفامو بفهمه ؟

من خسته ام از تحمل کردن ادمایی که فقط الکی سرشون تکون میدن که نشون بدن فهمیدن !!در حالیکه حتی یه کلمه از حرفاتو گوش نکردن !

دلم میخوادداد بزنم بی اون که خجالت بکشم بی اونکه صدامو خفه کنم !

من یه بغض کهنه دارم ! دلم گرفته . خدااااایا به دادم برس جز تو هیچکس نیست که من و بفهمه ! تا کی باید برای رسید ن به ارامش برای رسیدن به اسمون صبر کنم ؟

خسته ام ! دلم میخواد امشب بخوابمو دیگه بیدار نشم

سال نو مبارک!



http://up.iranblog.com/images/51oujtv62h07b5jnnuxo.mp3