شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

کانال


شعرا و نوشته های وبلاگ منتقل‌میشن اینجا


https://telegram.me/LoreBlog

من باورت دارم، توام خودتو باور کن (معلمانه۴)

بهشون گفتم یادم بندازید هفته بعد بهتون بگم توی صورت هرکدومتون چی رو خیلی دوست دارم 

دیدم  هی بی قرار شدن واسه شنیدن درسو گوش نمیدن شروع کردم به گفتن 

گفتم چال گونه معصومه وقتی میخنده 

چشمای زینب وقتی با خجالت نگام میکنه 

صورت کوثر وقتی با دقت سعی میکنه توضیحاتمو گوش بده

خنده های کیمیا وقتی با صدای بلند میخنده

چشمای ایسا که شیطنت و اعتماد به نفس ازش میباره 

صورت خدیجه که خیلی خیلی معصومه

خنده های فاطمه با این که خیلی کم میخنده

چشمای نرگس که همیشه شوق دارن 

چشمای اون یکی معصومه که همیشه کلاس و با شیطنتاش بهم میریزه


من به دخترام و توانایی شون ایمان دارم ولی باید کاری کنم که خودشونم خودشونو باور کنن:)

فرشته (معلمانه ۳)

همیشه ته کلاس میشینه ، یه جورایی خودشو تنبل کلاس میدونه 

هفته پیش اومد پیشم با بغض گفت میخواد بره مدرسه بزرگسال ، گفت معلما شرایطشو درک نمیکنن ، گفت همش جلو بچه ها تحقیر میکنن

میگن نمیخوای درس بخونی نیا مدرسه و ... 

گفت با این که میدونن متاهلم وشرایطم چقد سخته ، باز همش تو کلاس بد برخورد میکنن 

گفتم بری بزرگسال چیزی فرق میکنه؟ بازم باید درس بخونی پس بمون همینجا و بخون 

گفت اونجا حداقل باهام بد برخورد نمیشه واسه درس نخوندن

گفتم بمون همینجا هر درسی رو که اشکال داشتی بگو کمکت میکنم 

چشماشو پاک و کرد و تشکر کرد 

گفتم من امسال قبولی تو کنکور ازت می خوام ، هر کمکی ام لازم باشه برات انجام میدم 

این هفته که رفتم مدرسه تو راهرو منو دیدو اومد گفت سلام خانوم جونم 

دارم کلاس  اسم مینویسم واسه کنکور ، میخام امسال قبول شم درسامم کلی بهتر شده

بهش گفتم خوشحالم کردی ،ایشالا که موفق میشی

وقتی ظهر رفتم سر کلاسشون دیدم کیفشو برداشته و اومده ردیف جلو نشسته، با دقت تموم درسو گوش داد و اخرشم از همه بهتر یاد گرفته بود ...


پ.ن: امروز میتونه بهترین روز زندگیم باشه، از ظهر همش لبخند میزنم

از گذر این روزها ( معلمانه 2)

 این روزا لحظاتم ترکیبی شدن از حال خوش و بد . مثلا دلتنگی برای مادر که جونم به جونش بسته اس و از اون طرف خوشحالی داشتن شغلی که دوسش دارمو ازش لذت میبرم . مثل دیدن اشکای دانش آموزی که با سن کم و به خاطر فرهنگ سنتی روستا شوهرش دادن و این طفلک نمیتونه به خوبی درس بخونه چون شرایط زندگی یه زن متاهل فرق داره و اولویتش دیگه میشه زندگیش و بعدش درس، از طرف دیگه برق تو نگاهش وقتی بهش میگی کمکش میکنی عقب موندگی های درسی رو جبران کنه و به ترک تحصیل اصلا فکر هم نکنه ، یا چشمای ضعیف دخترکم که انقد ضعیفه این بچه نمیتونه تخته رو ببینه و به خاطر همین تو درساش هم ضعف داره و از اون سمت ذوقش وقتی بهش گفتی میبریش دکتر و براش عینک میگیری تا بتونه درساشو خوب بخونه . دیدن دلتنگی خوشگل خانومی که به خاطر این که روستای خودش دبیرستان نداره مجبور شده بیاد توی خوابگاه بمونه تا بتونه دیپلم بگیره و هر شب دم غروب اشک میریزه و بعدش خوشی اون لحظه که بغلت میکنه به کردی میگه من شمارو خیلی دوست دارم.

طعم تلخ و شیرین این روزا مخلوط شده ، نمیدونم که کدومش بیشتره ولی اینو میدونم که من برای اولین بار تو زندگیم تو جای درست قرار گرفتم و خدارو شکر میکنم از این سعادتی که دارم .

برام دعا کنید ، دعا کنید که بتونم تمام سی سالی که به این بچه ها خدمت کنم توان داشته باشم که قد همین روزا براشون وقت بذارم و اگر تونستم بهشون کمکی کنم ...

عاشق تلخی شیرین این روزها هستم ...

معلمانه

عارضم به خدمتتون نداتون معلم شدن.  الان توی  هنرستان فنی حرفه ای و کاردانش دروس تخصصی مرتبط به رشته حسابداری رو درس میدم. دنیای جدید و لذت بخشیه ، راضیم که میتونم رو زندگی دخترای جوون تاثیر بذارم

سه تا مدرسه مختلف توی یه شهر و دو تا روستا درس میدم ، فضا فوق العاده جالبه و خداروشکر بچه ها هم شیوه درس دادنمو دوس دارن هم خودمو.

تنها قسمت سخت رفت و آمد بین تهران و همدانه که اونم ایشالا دانشگاه تموم شه کلا همدان مستقر میشم و راحت میشم  فعلا توی خوابگاه یکی از مدارس روستا مستقر هستم تا ببینم چی میشه و کی میتونم خونه بگیرم

چند تا لحظه قشنگ داشتم با شاگردام که از همین الان منو عاشق این کار کرده ، تو کلاس داشتم درس میدادم یهو یکی شون میگه خانم من شما رو عشق 

یا یه بار دیگه وقتی از در خوابگاه رفتم داخل بچه ها با هم گفتند خانم دلمون تنگتون بود و یا وقتی دختری از دوری خانواده تو خوابگاه گریه میکرد و بغلش کردمو اروم شد . احساس میکنم بعد از مدت ها تو جای درست زندگیم واستادم ، برام دعا کنید که بتونم از پس مسئولیتی که به عهده ام هست به خوبی بر بیام .

در کل این روزا با همه سختی هاش جز روزای قشنگ زندگیمه :)