شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

dream

یه شب وقتی  که خوابی، میام خوابتو میدزدم 
اون وقت توی خوابت تو عاشقم میشی
اون وقت تا خود صب یه عاشقانه می سازیم 
شیرین و رویایی 

ولی  فقط از یه چیز میترسم 
که صب از خواب بپری و بگی یه خواب بد دیدم ، 
که یه لیوان آب خنک بخوری و بگی خدارو شکر یه خواب بود 


فانتزی

یه اتوبان باشه 

شب باشه 

نم نم بارون باشه 

و تو تنها کنار اتوبان راه بری


بی توجه به بوق ممتد ماشین 

آواز بخونی و راه بری


کاش اون اوتوبان بی انتها باشه ...


دلتنگی

دلتنگی وقتی سخت میشود که برای روزهایی باشد که هیچ دلخوشی ای نداشته ای ، که هیچ روز خوشی نبوده و تو باز هم دلتنگ آن روزهایی .

سخت میشود وقتی برای اشک هایی که آن روز ها ریختی دلتنگ شوی ، برای دوست داشتن هایی که مال تو نبوده دل تنگ شوی . سخت تر میشود وقتی هنوزم دلتنگ میشو ی برای ترد شدن هایت ، برای تلاش هایت برای نگه داشتن چیزهایی که برایت مهم بودندو سخت ترش آن است که این دلتنگی به یادت می آورد که آن همه تلاش هیچ فایده ای نداشته و اما تو باز هم دلتنگ تر میشوی .



* اولین محرم بدون بابا، یعنی درد کشیدن و خنده های الکی ، برای این که مامان و لیلا غصه نخورن ، یعنی مامان هیچی نگه برای این که منو لیلا ناراحت نشیم ، یعنی لیلا شبا زیر پتو گریه کنه که من و مامان نفهمیم :( یه شکنجه دست جمعی برای این که بگیم حالمون خوبه ، ولی خوب نیستیم :(

سکوت

روزهاست به اندازه سال ها سکوت کرده ام ، نه بهانه ایست برای نوشتن نه توانی ؛ نه شعری هس برای سرودن ، نه قصه ای برای نوشتن. 

آرامتر از همیشه در سکوت به زندگی خیره شدم ، شاید بهانه ای بیابم برای فریاد ، اما انگار همه بهانه هایم پر کشیدند و من تنها مانده ام .

شعر صدای من بود اما این روز ها قافیه هایم جور نمیشوند، داستان هایم درد های من بود اما این روز ها درد هایم مانند خوره به جانم افتاده اند.

این روز ها آنقدر ساکت و آرام شده ام که هیچ کس نفهمید چقدر بدون واژه هایم تنها شدم .

یک بهانه میخواهم ، خدایا فقط یک بهانه باش برای نوشتنم ...


...

میخوام ازت بنویسم 

اما 

نمیتونم ! 

احساس ضعف میکنم !

لعنت به این عشق!

لعنت به هر عشقی که ادمو ناتوان می کنه !