ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یه دوست خوب
یه دختر هم سن و سال خودم
سکته کرد و رفت...
حالا من سیاه پوش رفتن غزاله سیاهپوشم ...
بعد از تو زودرنج شدم بابا ، حرفا و نگاهایی که قبلن نمی رنجوندنم ، حالا دلم و میشکنن ، له میشم،زود عصبانی میشم، زود خسته میشم ، توقع دارم همه بدونن من بابا ندارم و از باباهاشون برام تعریف نکنن، خسته شدم انقد الکی خندیدم ، که غم نبودتو یادم بره :(
بابا میدونی چن وقته سر خاکت نیومدم ؟
بابا طاقت ندارم ، دوباره همه اون لحظه ها برام مرور شه ، میترسم اگه یه بار دیگه بیام اونجا نتونم دیگه جلوی خودمو بگیرم و جلوی مامان ضجه بزنم:( طاقتم کم شده؛ دارم از دلتنگیت میمیرم ولی جرئت اومدن ندارم :((
بابا دلتنگم ، خنده های سر سری و الکیم هیچ فایده ای نداره :(
خیلی روزا میرم اون یکی وبلاگم ، رو صفحه اصلیش وای میستم ، به این نوشته نگا میکنم و گریه میکنم:(
بابا دلم تنگ شده :( امشب بیا به خوابم :(
این روزا خودم نیستم ، کلافه ام بی حوصله ام ، یهو غیبم میزنه ، یهو گریه ام میگیره ،حوصله ندارم حرف بزنم ،نمیدونم کلن میزون نیستم .
اون ندایی که بودم دیگه نیستم . ازم دلخور نشید ، دنبال ندای قبل هم نگردید ؛ حس میکنم اون ندا الان زیر یه عالم خاک خوابیده ، شایدم فقط گم شده باشه.
نمیدونم ولی واقعا دیگه ندای قبل نیستم ، شایدیه مدت بگذره من خودم بشم ، شایدم دیگه هیچ وقت ندای قبل نشم...
اولین تولدت بود که کنارم نبودی ،
بابا سخت بود وقتی گفتم تولد ت مبارک ، قاب عکست روی شومینه بهم لبخند بزنه ولی خودت نباشی که بگی مرسی بابا جان ...
بابا بیا دنبالم ، خسته ام میخوام بیام پیشت :(
پ ن : مرسی آری عزیزم