شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

از اون روزی که تو رفتی

تو رفتی و بعد از تو 
تازه فهمیدم چقدر تنهام
پر از اشکم
پر از دردم ، تموم لحظه هامو
همه شبهامو باریدم، از اون روزی که تو رفتی
توام بغض کردی،
از اون وقتی که چشمای منو دیدی
چرا رفتی تویی که عاشقم بودی!!
چرا موندم ، منی که بی تو میمردم؟!!
چرا رفتی ...

صدای من

سلام :دی
این شعر خودمه ،باصدای خودم!
شرمنده اگه کیفیتش پایینه،امکانات ضبط پیشرفته نداشتم :دی
لطفا نظراتونم بذارین
اسم شعر «از اون روزی که رفتی »
متنشو تو پست بعدی میذارم.
بازم میگیم نظر یادتون نره آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ

ستی

http://s1.picofile.com/file/6358013078/my_voice5.mp3.html


JUST 4 My Devil!

تقویم

این تقویم هم دروغگو شده !
تو سالهاست که رفتی ؟؟؟!
شاید ساعتی پیش بود !
من هنوز ابتدای جاده ایستاده ام ،
خیره به رد پای تو !
...
شاید هم دیروز بود !
نمیدانم !
اما ، این تقویم دروغ می گوید !

لبخند

سالهاست در گیر آن لبخندم
گرم،
آرام و
مطمئن!
وقتی تو لبخند میزنی؛
دنیا می خندد
زمان می ایستد
و من،
عاشق تر می شوم؛
کاش، لبخند بزنی
فقط یکبار ،لبخند بزنی،
آن هنگام که نگاهت گره می خورد
در نگاهم!
کاش!

کوچه های اردیبهشت


از تو گذشتم
آنچنان که زمان ، از من می گذرد!
بی بازگشت،
بی حسرت،
با امید !
***
گم کرده ام
دستانت را،
در کوچه های اردیبهشت!
و حالا ،
سالهاست در به در آن دستهایم!
***
با نگاهت
آتش گرفتم؛
با نفس هایت
ذوب شدم؛
و با لمس دستانت
خاکسترم کردی !
و من هیچ شدم در عشق تو!
اما،
تو
گذشتی از من؛
همچون باد سرد پاییز

و آن حس
آن شور
آن حرارت ،
خاموش شد!
سالهاست که من آتش فشان خاموشم!