شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

بیست و پنجمین اردیبهشت

1 

گول خوردم 
وقتی دنیا صدایم کرد
به سویش دویدم و 
غرق خون و درد در آغوشم کشید

ترسیدم 
راه پس نبود 
پیش رفتم 
بیست و پنج بهار، 
درست بیست و پنج بهار 
پیش رفتم 

اما
پشیمان نیستم 
دنیا دروغ نگفت 

اینجا پر از هوای تازه است 
می شود زندگی را بوسید 
من هرگز پشیمان نیستم ! 


2 

امروز اولین تولدی بود که نداشتمت ، که نبودی. خودم برای خودم کیک خریدم . یاد پارسال افتادم ، دلم گرفت کاش بیشتر قدرتو میدونستم ، کاش وقتی با دستای لرزونت برام فندک اوردی که شمع کیکمو روشن کنم دستاتو هیچ وقت ول نمیکردم . 
کاش بودی که بهم بگی بابا جان توام چایی میخوری با کیک ، برات بیارم ؟
بابا نبودت شکنجه هر روز و هر لحظه اس  ، نفس نفس شکنجه اس ، ثانیه به ثانیه نداشتنت رو سرم خراب میشه اما ، بابایی قول میدم به خاطر تو خوب باشم ، با خاطر تو اونی بشم که تو دوست داشتی. قول میدم بابا. 


3

این آهنگ شده ملودی این روزای زندگیم ، لطفن بیاید با هم قدم بزنیم


با من قدم بزن حالا که بامنی
حالا که بغضی ام حالا که سهممی
با من قدم بزن میلرزه دست و پام
بی تو کجا برم بی تو کجا بیام

دست منو بگیر
کنار من بشین 
من عاشق تو ام 
حال منو ببین(حال منو ببین)
از دلهره نگو از خستگی پرم
بی تو میشینم و روزا رو می شمارم

هرجا بری میام 
دلگرم و بی قرار
بی من سفر نرو
تنهام دیگه نزار
تو با منی هنوز
عطر تو با منه
فردا داره به ما لبخند میزنه

هرجا بری میام 
دلگرم و بی قرار
بی من سفر نرو
تنهام دیگه نزار
تو با منی هنوز
عطر تو با منه
فردا داره به ما لبخند میزنه

بی تو برای من فردا پر از غمه
بی تو هوا پسه دنیا جهمنه
دست منو بگیر تو اوج اضطراب
بازم منو ببر با بوسه ای به خواب

با من قدم بزن 
تو این پیاده رو 
من عاشقت شدم
از پیش من نرو

هرجا بری میام 
دلگرم و بی قرار
بی من سفر نرو
تنهام دیگه نزار
تو با منی هنوز
عطر تو با منه
فردا داره به ما لبخند میزنه

هرجا بری میام 
دلگرم و بی قرار
بی من سفر نرو
تنهام دیگه نزار
تو با منی هنوز
عطر تو با منه
فردا داره به ما لبخند میزنه

هرجا بری میام 
دلگرم و بی قرار
بی من سفر نرو
تنهام دیگه نزار
تو با منی هنوز
عطر تو با منه
فردا داره به ما لبخند میزنه

زندگی را نفس میکشم !

غمگین تر از هر روز

به دنبال روزنه ای برا نفس

به دیوار چنگ میزنم ! 

خسته از بی قراری ها ، 

تو میرسی و من 

با تو 

نفس میکشم 

زندگی را ! 


13 به در مبارک

انتظار تو ؛یک بار هم فایده داشت !

گره زدم علف های زیر پایم را 
تا امدنت را 
با امید بیشتر به انتظار بنشینم !




پ.ن: اونایی که من و میشناسن میدونن که این جمله رو زیاد زمزمه میکنم : 

دلت می آید صدایم نکنی و جانم نشنوی ؟

حالا یه نفر این مسیج رو برام فرستاده :

صدا میکنم تورا ...
این جانم که تو میگویی ، جانم را میگیرد.نزن این حرفها را ، دل من جنبه ندارد وقتی که نیستی دمار از روزگارم در می آورد. 

حسود

این روز ها حسود شده ام 
حتی به فروشنده دورگرد سر نبش
که زودتر از هرکس 
آمدنت را می فهمد 

این روزها حسود شده ام 
حتی به دخترک نابینای همسایه 
که عطر حضورت را 
گرم تر از من حس میکند 

این روزها حسود شده ام 
حتی به دستگیره در خانه مان 
که قبل از تن من 
لمس می کند آمدنت را 

اما همه حسادت هایم ته میکشد 
وقتی لبخند مهربانت 
پخش میشود روی صورتم و 
آعوشت پاک میکند فاصله را 

این روزها دورم نکن از حضورت ،
آخر بدجور حسود شده ام !

کاش خدا می دانست

کاش خدا می دانست تو کجایی!

ایران خاک گرفته 

تاب میخورد روی خستگی دیوار 

و من خیره به بی تابی اش 

بی تاب رد پای تو بودم 

و مادرم 

زیر لب دعا میخواند 

که فراموشم شود نبودنت 

اما من فکر میکردم 

چه می شد اگر 

خدا می دانست تو کجایی ؟