شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

فروغ

یادمه خیلی وقت پیش یه نفر بهم گفت خیلی شبیه فروغ فرخزادی ، مخصوصن غم چشمات !

با این که فروغ جز محبوبتریناس برای من و خیلی دوسش دارم ، اونروز از حرفش خیلی بهم برخورد! 
هنوزم نمیدونم چرا! 

ولی میدونی ، فروغ جسور بود ، جرئت داشت تو شعرش حرفی رو بزنه که حیای اجباری زنان ایرانی تو اون زمان اجازه نمیداد ! 
فروغ رو دوس دارم ، به خاطر شهامتش ، به خاطر تلاشش برای این که خودش باشه، ولی نمیخوام شبیه فروغ باشم ، من میخوام خودم باشم ...

*تولدت مبارک فروغ*

مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید

در بهـــــاری روشن از امــواج نـــور

در زمستــــان غبــــار آلــــــود و دور

یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شور

مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید

روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا

روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر

ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا

دیدگـــــانم همچو دالان هــــای تــــــار

گـــونه هـــایم همچو مرمر هـای سرد

ناگهــــان خـــوابی مرا خـــواهد ربود

من تهی خــــواهم شد از فریــــاد درد

خـاک می خواند مرا هر دم به خویش

می رسند از ره کـــه در خــــاکم نهند

آه ... شـــــاید عــــاشقـــــانم نیمه شب

گــــل به روی گـــــور غمنــــاکم نهند

بعد من ، نـــــاگه به یک سو می روند

پـــرده هــــــای تیره ی دنیــــــــای من

چشمهـــــای ناشنـــــاسی می خـــــزند

روی کــــــاغذ هـــا و دفترهـــــای من

در اتــــــاق کــــــــوچکم پـــــا می نهد

بعد من ، بــــا یـــــاد من بیگــــــانه ای

در بـــر آئینه می مـــــاند به جــــــــای

تــــــــار موئی ، نقش دستی ، شانه ای

می رهم از خویش و می مانم ز خویش

هر چه بر جا مــــــانده ویران می شود

روح من چــــون بــادبــان قـــــــــایـقی

در افقهـــــا دور و پنهـــــــان می شود

می شتــــــابد از پـی هم بی شکـــــیب

روزهــــا و هفته هـــــــا و ماه هـــــــا

چشم تــــو در انتظــــــــار نــــــامه ای

خیره می مــــاند بــــه چشم راه هــــــا

لیک دیگــــر پیکـــــر سرد مــــــــــرا

می فشـــــارد خاک دامنگیر خــــاک !

بی تو ، دور از ضربه هـــــای قلب تو

قلب من می پوسد آنجــــــا زیر خــاک

بعد هـــــا نــــــام مرا بــــــاران و بــاد

نــــــرم می شویند از رخســــار سنگ

گور من گمنــــــام می مــــــــاند به راه

فارغ از افســـــانه هـــای نــــام و ننگ

فصل نو

بالاخره بعد از مدت ها کش و قوس محل کارمو عوض کردم، این هفته رو ازمایش رفتم تو محل کار جدیدم ، که اگه دوسش دارم برم موندنی شم ، و خوب دوسش داشتم . 

حی خوبی دارم ، روحیه  ام خیلی بهتر شده ولی از طرفی دلم گرفته ، همکارای خوبی تو محل کار سابقم داشتم که برام مهمن .

یه جور دلتنگی مزخرف وسط این خوشی باعث میشه بغض کنم، ولی نزاشتم گریه ام در بیاد؛ اما خو خیلی خوشحالم :) این تغییر بهم خیلی کمک میکنه:)


هوای گریه دارم تو این شب بی پناه

جذاب

کلن سینا حجازی رو دوس دارم :) این آهنگم که عالی بود :)


هه هه هه
.
یه ذره عاقلی و یه ذره دیوونه
تو خنده ای اما خنده ی وارونه
یه ذره بد قلقی یه ذره کم رویی
با نمکی اما یه ذره اخمویی
هیچ سر و سری بین تو و من نیست
البته تکلیفت با هیشکی روشن نیستی
همیشه تو خودتی مثل یه زندونی
نه اهل تفریحی نه اهل مهمونی
.
.
تو شیک پوشترین دختر دنیایی
با اینکه جذابی همیشه تنهایی
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت
.
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت
.
.
بازم دل دَدَریم یه جای خوب می خواد
یه عالمه بغل و حرفای خوب می خواد
کاشکی الان واسه تو مثل چی میمردم
چالِ روی لپتو دو لوپی می خوردم
دلم که غیر از تو با هیشکی راه نمیاد
ایندفعه از تو فقط یه ماچ گنده می خواد
.
.
یه ماچ گنده نشد یه بوس کوچولو
یه گاز محکم از تاچ ترین هلو
کنار من وایستا نه رو به روی خودت
این همه احساس و نریز توی خودت
.
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت
.
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت
.
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت
.
به قدر کافی دلم واسه خودش غم داشت
زندگی چَپَکیم فقط تورو کم داشت



http://dl.pop-music.ir/music/Sina%20Hejazi%20-%20Jazzab.mp3

...

اونی که به اسم بابایی برام کامنت میزاری،  یه نشون از خودت بزار برام ...

بازم تلخی

حس میکنم، این روزا وبلاگم شده شبیه صفحه تسلیت روزنامه ها 


اینبار تو روز عاشورا مادر دوستم فوت کرده :(


هنوز داغ پدر رو دلش بود که مادرشم تنهاش گذاشت ...