بالاخره بعد از مدت ها کش و قوس محل کارمو عوض کردم، این هفته رو ازمایش رفتم تو محل کار جدیدم ، که اگه دوسش دارم برم موندنی شم ، و خوب دوسش داشتم .
حی خوبی دارم ، روحیه ام خیلی بهتر شده ولی از طرفی دلم گرفته ، همکارای خوبی تو محل کار سابقم داشتم که برام مهمن .
یه جور دلتنگی مزخرف وسط این خوشی باعث میشه بغض کنم، ولی نزاشتم گریه ام در بیاد؛ اما خو خیلی خوشحالم :) این تغییر بهم خیلی کمک میکنه:)
اونی که به اسم بابایی برام کامنت میزاری، یه نشون از خودت بزار برام ...
حس میکنم، این روزا وبلاگم شده شبیه صفحه تسلیت روزنامه ها
اینبار تو روز عاشورا مادر دوستم فوت کرده :(
هنوز داغ پدر رو دلش بود که مادرشم تنهاش گذاشت ...