شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

حالا دیگه تو رو داشتن خیاله

وقتی این آهنگو گوش میدم ،  کاملا حس میکنم موسیسقیش مثه یه دست نامردی داره تارای دلمو میلرزونه 



حالا دیگه تو رو داشتن خیاله

دل اسیر آرزوهای محاله

غبار پشت شیشه میگه رفتی

ولی هنوز دلم باور نداره

حالا راه تو دوره

دل من چه صبوره

کاشکی بودی و می دیدی

زندگیم چه سوت و کوره

آسمون از غم دوریت

حالا روز و شب می باره

دیگه تو ذهن خیا بون

منو تنها جا می ذاره

خاطره مثل یه پیچک

می پیچه رو تن خسته م

دیگه حرفی که ندارم

دل به خلوت تو بستم


بی راهه


دوست دارم من باشم ، زندگی باشه ، یه جاده که به سر یه دوراهی رسیده ، تصمیم بگیرم از کدوم سمت برم ، بعدش یهو یه مسافر دیگه بیاد، اون ،راه مخالفه منو  انتخاب کنه ، اما دقیقا یه لحظه قبل این که زندگی من و اون مسافر ر و برای همیشه از هم جدا کنه ، چش تو چش شیم ! اونوقت بشیم خاص ! نه هر خاصیا، نه ! بشیم مخاطب خاص ! اونوقت دل به دل هم بدیم و بی خیال جاده بشیم و بزنیم به یه بی راهه که معلوم نیس مقصدش کجاس اما مهم اینه که همسفر خوبی داری ! آخ که اگه اونجوری بشه حاضرم این بی راهه رو تا ابد قدم بزنم ! 



 پ.ن: هی مخاطب خاص ، تو مخاطب نبودی که خاص شوی ؛ خاص بودی که مخاطب شدی !

بی راهه


دوست دارم من باشم ، زندگی باشه ، یه جاده که به سر یه دوراهی رسیده ، تصمیم بگیرم از کدوم سمت برم ، بعدش یهو یه مسافر دیگه بیاد، اون ،راه مخالفه منو  انتخاب کنه ، اما دقیقا یه لحظه قبل این که زندگی من و اون مسافر ر و برای همیشه از هم جدا کنه ، چش تو چش شیم ! اونوقت بشیم خاص ! نه هر خاصیا، نه ! بشیم مخاطب خاص ! اونوقت دل به دل هم بدیم و بی خیال جاده بشیم و بزنیم به یه بی راهه که معلوم نیس مقصدس کجاس اما مهم اینه که همسفر خوبی داری ! آخ که اگه اونجوری بشه حاضرم این بی راهه رو تا ابد قدم بزنم ! 



 پ.ن: هی مخاطب خاص ، تو مخاطب نبودی که خاص شوی ؛ خاص بودی که مخاطب شدی !

زنانه


 

من زنم !

پیش تر ها من را ضعیفه میخواندند ، کنج خانه نگه میداشتند واز طبیعی ترین خواسته هایم محروم بودم ، نه به این دلیل که حقی برایم قائل نبودند ، نه. به این دلیل که معنای غیرت را نفهمیده بودند . میخواستند هرزگی نگاه دیگران زلالی وجود م را نلرزاند ، انقد این  غیرت چشم هایشان را کور کرد که کم کم وجودم را هم ندیدند و من شدم بخشی از لوازم منزل ، که بود و نبودم حس نمیشد ، خواستم قد راست کنم، خواستم بگویم هی، مرد من ، من همسرت هستم ، هم سر ! یعنی کسی که باید هم سرت باشد ، برابر با تو ، شانه به شانه تو ، اما نمی دانم از کدام گوشه دنیا ، کدام از خدا بی خبری هوار کرد کرد که زن با مرد برابر است و درفش حقوق من را گرفت و شد زبان من !

من را به زور از کنج خانه کشید بیرون و من مرد شدم ! زنانگیم زیر فشار مرد بودن  و پا جا پای مردان گذاشتن له شد ،من راننده تاکسی شدم ، قصاب شدم ، کارگر ساختمان شدم ، منشی  شدم و بعضی روزهای خوش شانسیم وکیل و دکتر  و مهندس هم بود م ، زیر این همه فشار زنانه گی ام را گم کردم .

شب ها خسته که به منزل بر میگشتم  خسته تر از مردم ، روزنامه میخواندم تلخ چایی مینویشیدم و موقع خواب خر و پف میکردم ! انقدر مردانگی به خرج دادم که مردم مردانگی را از یاد برد . دیگر ساعت 9 شب زباله دم در گذاشتن کار مرد خانه نبود، مرد و زن برابرند، پریدن رو ی پشت  بام و تنظیم دیش ماهواره کار مرد نبود ، انقدر همه جا تک و تنها رفتم که مردم یادش رفت گوشه و کنار این شهر برای یک زن تنها خطر ناک است ! دیگر 10 سب تنها بیرون بون بدون احساس حمایت همسرم عادی بود ! مردم یادش رفت من زنم، فکر کرد من هم مثل او  بی نیازم از مراقبت ! حق داشت، خودم مردانگی به خرج داده بودم !

اری منم زنم ، زنی که زنانه گیم زیر چکمه های مرد سالاری و چکش های فمنیسم له شده !

 

من خودم را گم کردم زیر پرچم فمنیسم ! فمنیسم از حق من دفاع نکرد ، فمنیسم زنانگی ام را کشت !

من نه میخواهم مرد باشم ، نه میخواهم ضعیفه باشم ، لطفا بگدارید من یک زن بمانم.

مرد من بگدار همسرت باشم شانه به شانه تو، برابر با تو ؛ گاهی به شانه های  من تکیه کن و بگذار  با ظرافت زنانه ام همچون بند بازی ماهر تو از باریک ترین مرز های خطر ها بگذارانم و گاهی هم من در آغوش تو از دل امواج مهیب حوادث بگذرم .

من زنم ! زنی که مایه آرامش است ، مظهر عشق است و ایثار .

شرم ندارم از این که صبح ها صبحانه درست کنم و شبا شام بپزم ، در مقابل آرامش و لبخند زیبای مردم راببینم. شرم ندارم از این که خانه دار باشم و کودکم به جای مهد کودک در آغوش من بزرگ شود،  من فقط میخوام زن باشم، بگذارید زنی باشم با ظرافتهای زنانه اش  !

پ.ن 1: این متن صرفا عقاید شخصی من نسبت به اوضاع و احوال فعلی جامعه اس دوست نداری صفحه رو ببند، دوست داری با درج منبع منتشرش کن .

پ.ن 2: من با این که زن و مرد حقوق برابر دارن کاملا موافقم ، ولی این امر از نظر من تو  حقوق اجتماعی مثل تحصیل داشتن شغل و ... اینجور چیزاست ، نه این که من بخوام ظرافتمو فدای این کنم که ثابت کنم هر کاری یه مرد میتونهانجام بده منم میتونم ! نه آقا نمیتونم ! یه مرد هم خیلی از کارایی که من میتونم انجام بدم رو نمیتونه انجام بده ! وجود من ظریفه ، شکننده اس ، روحم لطیفه ، دلیل نداره بخوام این لطافت رو فدا کنم !

پ.ن 3: اگه یه بار دیگه یه زن بگه مردا این روزا مرد نیستن میزنم لهش میکنم ! خودمون گند زدیم !

پ.ن 4 : خیلی حرف مونده که بگم ولی فعلا سکوت بهترین گزینه اس !  

 

لطفا در گوگل پلاس این پست را + و منتشر کنید :  

 

               " دریاچه ارومیه را نجات دهیم "

رسم عاشقی



عاشقت شدم ولی تو عاشق او بودی !

به خاطرت صبر کردم ارام و بی صدا سایه تو و او شدم ، بارها قلبت را شکست و تو به پای او ماندی . من را ندیدی که عاشقانه نگاه بغض الودم را به تو دو خته بودم . بارها ترکت کرد و من شکستنت را دیدم ؛ و به خاطر تو خودم او را برگرداندم . سالها عاشقانه برای تو فقط یک سایه بو دم و تو مرا ندیدی، آخر تو عاشق او بودی !

او ترکت کرد با قلبی پر از زخم و درد سراغم امدی ! نگاهت پر از کینه بود و من باز هم سایه وار کنارت بودم تا ارام شدی . من ترک خورده بودم از درد.شاید هم از درد نبود . مادرم همیشه میگفت انار وقتی میرسد ترک برمیدارد. شاید من هم رسیده بودم ! در عشق تو ناب و پخته شده بوده بودم.

نگاهم کردی ، در عمق چشمانت پشیمانی بود و حسرت. ارم گذشتم از کنارت و تو سایه ام شدی ارام و بی صدا .

 

پ.ن 1: نمیدونم کدوم گوشه دنیا بی خیال من سر میکنی ولی هنوز هم گاهی خاطراتمونو مرور میکنم. دیشب بیخواب شده بودم به یاد اون شبی که زنگ زدی از خواب بیدارم کردی و  بابا منوچهر میخوند و تو کمونچه میزدی . 

به یا بابا منوچهر که یک سال و هشت ماه پیش همه ما رو تنها گذاشت و رفت وتمام رویاهای منو تو هم با خودش برد .


پ.ن 2: جناب مخاطب خاص عزیز ،

خواستم بگم که :

همه پسرا پشت درن ؛ منتظرن جیغ میزنن؛ آخ اگه دیر بجنبی ، میان منو میبرن !

حالا خودت میدونی کی بیای ! ( برداشتی آزاد از اهنگ بدو بدوی برو بکس ) 

 

پ.ن 3 : لطفا به لینک زیر سر بزنید .  

"مگه چی میشه مهربون باشیم "