-
خدایا به باران بگو ببارد !
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 11:39
خدا از ما نا امید شده ! این همه باران از دعای دریاچه است که ما نفسش را بریدیم. خدایا به باران بگو ببارد ! خدایا باران به حرف تو گوش میدهد. بگو به فریاد دریاچه برسد .خدایا دلم برای آغوش ارومیه تنگ شده ! به باران بگو ببارد ! خدایا اینبار نگران ادم نباش.نگران این اشرف مخلوقات نباش! اینجا روی زمین دیگر ادمی نیست ! نه این...
-
شهوت
شنبه 23 مهرماه سال 1390 00:05
لب هایم را قرنطینه میکنم ! آخر شنیده ام واگیر دار است ، شهوت بوسیدن تو ! ------ برای دریاچه ارومیه : دریاچه زیبای من کاش لبخندت را دوباره ببینم !
-
کوچه
جمعه 22 مهرماه سال 1390 12:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بغض کوچه شکست آن زمان که گذشتم بی تو ز همان کوچه تاریک کوچه یادش بود هنور شب آشنایی تو و من ، ناز چشمان تو و آن دل دیوانه من تو چرا یادت نیست ، بوسه داغ مرا ته آن کوچه تنگ ؟؟؟ تو اگر یادت بود بارانی نمی شد امشب چشم این کوچه تاریک !! --- پی نوشت 1 : بعد از کلی تنبلی و سکوت...
-
بغض دارم !!!! دارم خفه میشم .....
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 09:44
از : چرک نویس های هومن شریفی ایرانی دست خودش که نیست ... ما را از بچگی به عزت کشورمان قسم داده اند ... ما از بچگی یاد گرفته ایم تنها گربه ی وفادار دنیا مرز های کشورمان است ... ... دلمان میگیرد خزر / آبی ِ خوشرنگش را به فاضلاب داده جگرمان میسوزد از آنور دنیا برسند و بگویند این خلیج / فارس نیست با فرهنگ تر از آنیم که...
-
مقصد
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 11:21
گذشتی ازکنارم !! در گردش فصل ها سایه ات شدم !! و در تکرار مدام قدم های تو همچنان از پی تو میایم !!! کاش مقصد ما میشد٬ مقصد نا معلوم تو !! --------------- پی نوشت : میدونم خیلی ایراد داره ولی از محل کار وتوی شلوغی های روز وقت نشد بهش بفکرم !!!!
-
ترس
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 08:41
تو خودت می ترسیدی٬ خدا رابهانه نکن! نبوسیدن من گناه بزرگتری بود !
-
بی خوابی !
سهشنبه 7 تیرماه سال 1390 13:00
از وقتی تو رفتی ٬من هنوز بیدارم ! آخه عادت کردم چشمامو وقتی ببندم که ٬ تو بهم شب به خیر می گی !
-
تکرار
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 08:51
گم کرده بودم راه دریا را ٬ آن هنگام که تو رسیدی ! آرام شدم ُ وقتی برادرانه دستم را گرفتی عطر دریا را حس کردم و تو با لبخند دور شدی از من و روزهاست آن نگاه خندان از کنارم میگذرد ؛ و این تکرار مدام روزهای من است ! ------------------------ برای برادری که برادرم نیست ٬ اما برادرانه هست ! 4 MR. shalchian
-
نمایشگاه و فروشگاه آثار آقای حسین حقیقیان
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 13:57
یه نگاهی به این نقاشی ها بکنید.بعدا بیشتر در باره هنرمندش مینویسم. ا ینجا کلیک کنید.
-
آفتاب
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1390 17:19
بیش از آفتاب باران را دوست دارم برای همین رفتی ٬ برق نگاهت آزارم میداد!
-
از روزی که عاشقت شدم ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 18:54
از اون جهت که یکی از اساتید گران قدر فرمودند با این پست وبلاگ رو ضایع میکنم !دیگه ادامش نمیدم!!!!!!! سپاس استاد پی نوشت : ولی هر کی خواست بگه جمله هارو براش ایمیل کنم
-
تاکسی سواری!!!
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 17:09
وای انقد اعصابم خورد بود گفت بزار این و بنویسم !!!!! چن روز پیشا سوار تاکسی شدم (جهت اطلاع تاکسی آرم دار از این سبزا) . اقاهه جز من و یه دختره دیگه کسی رو سوار نکرد . از هردومون پرسید مسیر بعدیتون کجاست. هر دومون گفتیم. اقاهه به من گفت شما پیاده نشید مسیرم میخوره ! منم نشستم ٬دختره که پیاده شد پسره پرسید مسیر بعدت...
-
از روزی که عاشقت شدم ...
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 12:33
از روزی که عاشقت شدم ٬ تو رو همون جوری که بودی قبول کردم . از روزی که عاشقم کردی ٬ سعی کردی منو اونجوری که میخوای تغییر بدی!
-
سپاس
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 13:25
این پست فقط برای تشکره ُ تشکر از همه اونایی که همیشه حمایتم کردن داوود مهربونم کوروش عزیز comix جونم و خیلیای دیگه که الان اسمشون تو ذهنم نیست. اما از همه مخصوصا داوود ممنونم که همیشه اولین نظری که برای نوشته هام میبینم نظر اونه . ممنونم
-
از روزی که عاشقت شدم ....
پنجشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1390 13:12
از روزی که عاشقت شدم ٬روز تولدت رو تو تقویمم علامت گذاشتم! از روزی که عاشقم کردی ٬حتی یادت رفت من تو چه فصلی دنیا اومدم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 14:18
دو سه روزی نیستم. شنبه میام نظرات رو تایید میکنم و جواب میدم مراقب خودتون باشین . راستی هرکی جمعه آینده کاشان میاد برام نظر بذاره تا باهاش هماهنگ شم .
-
میشه بهم بگی چرا ؟؟
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 00:32
فردا تولدته !!!! باورم نمیشه که به دوریت عادت کرده باشم !!! شایدم هنوز عادت نکردم ! از آخرین هفته شهریور 89 تا حالا نمیدونم چن روز و چن هفته و چن ماه گذشته اما میدونم که هنوزم وقتی گوشیم زنگ میخوره فکر میکنم تویی!!! هنوزم وقتی بهت فکر میکنم بغض میکنم، قلبم درد میگیره و فکر میکنم تو حتی من و یادت نیست. یادت نیست چقد...
-
هنر غبار گرفته!
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 21:38
تو این روزا سری به نمایشگاه کتاب زدین ؟ حتما تو زیر زمینای شبستان دیدین که زدن سالن فعالیت های جنبی؟ ما با دوستان یه سری به این زیر زمینای فعالیت های جنبی زدیم و مبهوت شدیم از این همه هنری که اونجا داره خاک میخوره !به قول دوستم رو هر کدومشون دوسانت خاک نشسته بود!!! حالا دو تا هنر محشری که اینجا باهاش اشنا شدم رو به...
-
اینم یه عکس از یه اسمون پر از بادبادک !
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 10:53
-
زمستان
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 19:42
تو همیشه زمستانی!! با آن همه محبوب یخ زده اش ، حتی کیتو* مهربانتر از توست! تو سخت تری ، از 8000 متر زمستان او ! آب میشود غرور او تابستان ها آغوش میگشاید برای دلباختگانش ؛ اما ، تو همیشه زمستانی!!!! ------------ Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 * K2(کیتو) دومین کوه مرگبار جهان است. ارتفاع قله ی آن...
-
عریان
چهارشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1390 19:13
خیلی ساده گفتی : تو با شعرهایت تفاوت داری! دیگر فقط شعر هایت را دوست دارم! شاید حق یا توست! من مانند احساسم در شعرهایم عریان نیستم!
-
در مبحث نخیدن(همان نخ دادن خودمان)
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 23:01
حکایت ست بانو و ملک بادبادک بازان در الافی امروزمان در ملک تهران، رسیدیم به بستانی به نام پردیسان. دیدیم در میان آسمان ، ببرو پلنگ و شکلک یاهوی خندان. پرسیدیم از کسی چیست داستان ؟ گفت باشد جشن بادبادک بازان. گفت هر هفته به پا باشداین جشن در میان همین بستان. دیدم هر کسی بادبادکی فرستاده در اسمان؛ماهم بادبادکی خریدیم تا...
-
تغییر عنوان!
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 20:30
سلام خیلی از دوستان از من خواسته بودن عنوان وبلاگ رو تغییر بدم .دوستایی که پایه ثابت وبلاگمن میدونن که قبلا عنوان وبلاگ ( شاعرانه های یک لر ترشیده )بود. بنا به خواسته دوستان گلم عنوان وبلاگ رو به شاعرانه های یک لر اردیبهشتی تغییر دادم!!! لطفا اگه خوب نیست بهم بگید تا دنبال یه عنوان بهتر بگردم ! ممنونم از محبت بی...
-
قصه
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 00:04
میدونی یه وقتایی دلم میگیره از غصه ؛همون وقتایی که نیستی که دستام به دستای تو نمیرسه ؛همون وقتایی که یادت نیست دلم تنگه واسه لمست؛همون وقتایی که میبارم و تو میری پی کارت؛همون وقتایی که عشقم تو چشمای تو میمیره؛همون وقتایی که اون یکی داره لب هاتو میبوسه. میدونی این وقتاس که میمیرم من از غصه؛همین وقتاس که می پوسه دلم از...
-
خوشحالم امروز تولدم بود!
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 23:49
امروزم گذشت. خدایا شکرت که خیلی خوب گذشت . امروز دوبار کیک بریدمو دوبار شمع روشن کردم . یه بار با دوستام یه بار با خانوادم! مرسی از همه کسایی که بهم انرژی مثبت دادن از جمله مامانم که عاشقشمُ النازو الهه که دوستشون دارم و نفیسه که نفسمه و سهیلام که عشقمه و a.k عزیز و m.j گلم . ممنونم از حضور مهربونتون توی جشن کوچیکم .
-
من چه میخواهم؟
چهارشنبه 31 فروردینماه سال 1390 21:37
کاش نمی پرسیدی ! تو خوشی در جشن میلادم ! - من چه میخواهم ؟ کاش نمی پرسیدی ! تو خودت میدانستی ؛ اگر من و از من بودی ! بی خبر از درد دلم میخندی میچرخی میرقصی؛ و من اینجا تنهام! من چه میخواهم ؟؟؟ کاش تو فقط می دانستی !! ------------------------------------- برای تولد ۲۲ سالگی خودم که دو روز دیگه اس(۲/۲/۶۷). بازم تنهام و...
-
معادله
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 21:50
یک معادله ساده دلم مدیون توست و عشقت تنها داشته ام ! پس چگونه است که این همه بدهی و سرمایه برابر با داشتن تو نمیشود ؟؟ ------------------------------- معادله اساسی حسابداری ===== دارایی = بدهی + سرمایه
-
دوست دارم مهربون باشم !!! مگه چیه ؟؟؟
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1390 23:30
من میخوام از امروز مهربو ن باشم و عصبانی نشم!!!اخه میدونید وقتی یه لبخند من انرژی مثبت به یه نفر دیگه میده و اونم به یه نفر دیگه لبخند میزنه چرا نخندم؟ چرا وقتی یه خانمه کلافه که تومترو کنارم میشینه و از مراسم ختم خواهر زاده ۲۰ سالش برمیگرده رو شاد نکنم؟ میدونید خانمه خیلی ناراحت بود با همه ادمای دوروبرش دعوا کرد .همه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 فروردینماه سال 1390 22:03
خسته ام !! از همه چیزو از همه کس دلم یه گوشه دنج میخواد دور از همه شلوغیا بشینم تو خلوت و فقط گریه کنم . دلم ارامش اغوش بارون و میخواد میخوام تمام روزو شبامو زیر بارون قدم بزنم دلم میخواد تنهای تنها باشم ! چرا هیشکی حرفامو نمیفهمه ؟ چرا یه همراه ندارم ؟چر یه دوست مهربون ندارم که حداقل وقتی باهاش درد و دل میکنم حرفامو...
-
کلاس ( پست قبل رو بخون بعد این شعرو بخون )
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1390 19:41
دیر بود ! باز هم اول کلاس بودو سهم من آخرین نیمکت ! آفتاب گرم ؛ هوای شیرین بهار؛ لالایی خواب الود استاد !!! چه خواب دلچسبی ! چه دلنشین و چه نزدیک بود آوای صدایش ! ***** کلاس خالی چشم های خواب الود من جزوه در دستان منتظر او ؛ عبور بی صدای من ! کاش او هم مرا دوست داشت ! ***** - خوش به حال شب با آن همه ستاره ! نگاهش کردم...